6.6.10

اندر مقام خر


دردا و حسرتا شد جهان به کام خر

زد چرخ سفله، سکه ی دولت به نام خر

خر سرور ار نباشد، پس هر خر از چه روی؟

گردد همی ز روی ارادت غلام خر

افکنده است سایه، هما بر سر خران

افتاده است طایر دولت بدام خر

خر بنده ی خران شده، آزادگان دهر

پهلو زن است چرخ، به این احتشام خر

خرها تمام محترمند! اندرین دیار

باید نمود از دل و از جان احترام خر

خرها وکیل ملت و ارکان دولتند

بنگر که بر چه پایه رسیده مقام خر؟

شد دایمی ریاست خرها به ملک ه

اثبت است در جریده ی عالم دوام خر

هنگامه ای به پاست به هر کنج مملکت

از فتنه ی خواص پلید و عوام خر

آگاه از سیاست کابینه، کس نشد

نبود عجب که «نیست» معین مرام خر

روزیکه جلسه ی وزرا، منعقد شوددربار

چون طویله شود ز ازدحام خر

درغیبت وزیر، معاون شود کفیل

گوساله ایست نایب و قایم مقام خر

یا رب «وحید ملک 2 » چرا می خورد پلو؟

گر کاه و یونجه است، به دنیا طعام خر

گفتم به یک وزیر، که من بنده توام

یعنی منم ز روی ارادت غلام خر

این شعر را به نام «سپهدار3 » گفته ام

تا در جهان بماند، پاینده نام خر

خر های تیزهوش، وزیران دولتند

یا حبذا ز رتبه وشان ومقام خر

از آن الاغتر وکلایند از این گروه

تثبیت شد به خلق جهان احتشام خر

شخص رییس دولت ما، مظهر خر است

نبود به جز خر، آری قایم مقام خر

چون نسبت وزیر به خر، ظلم بر خر است

انصاف نیست، کاستن از احترام خر

گفتا سروش غیب، بگوش «امین ملک 4»

زین بیشتر، زمانه نگردد به کام خر

«سردار معتمد5 » خر کی هست جرتغوز

کز وی همی به ننگ شد، آلوده نام خر

امروز روز خرخری و خرسواری است

فردا زمان خرکشی و انتقام خر


میرزاده عشقی

9.5.10

کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی - سحرگاه امروز یکشنبه ۱۹ اردیبهشت ماه پنج زندانی سیاسی فرزاد کمانگر، علی حيدريان، فرهاد وكيلی، شيرين علم‌هولی و


کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی - سحرگاه امروز یکشنبه ۱۹ اردیبهشت ماه پنج زندانی سیاسی فرزاد کمانگر، علی حيدريان، فرهاد وكيلی، شيرين علم‌هولی و مهدی اسلاميان، بدون اطلاع وکلا و خانواده‌هایشان به چوبه دار سپرده شدند تا بار دیگر بر همان آشکار شود که رژیم جمهوری اسلامی پایبندی به موازین بین المللی حقوق بشر و نیز قوانین انسانی ندارد.
اعدام این پنج زندانی در حالی انجام گرفت که آنها از داشتن وکیل مدافع در کلیه مراحل پرونده و نیز دادرسی عادلانه محروم بوده اند و ابهامات زیادی در پرونده های آنها وجود دارد. ضمن آنکه فرزاد کمانگر بارها اتهامات خود را در کرده بود. مقامات جمهوری اسلامی به نحوی عمل می کردند که گویی او دیگر اعدام نخواهد شد اما شبانه او را از بند جدا کرده و سحرگاه امروز به چوبه دار سپردند.
خلیل بهرامیان وکیل فرزاد کمانگر پیش از این در مصاحبه‌ای گفته بود: "در مورد پرونده کار دقیق قضائی صورت نگرفت و «در دادگاه انقلاب در پنج، شش دقیقه محاکمه انجام شد، بدون حضور سایر متهمین".
خلیل بهرامیان وکیل مدافع فرزاد کمانگر گفت : فرزاد را ده روی قبل دیدم. او اصلا فکر نمی کرد اعدام شود. مامور همراه او نیز گفت موضوع اعدام او حل است اما بهتر است درخواست عفو از رهبری بکند. فرزاد به هیچ وجه زیر بار نمی رفت با این همه او را در نهایت مظلومیت کشتند.
به دنبال این اعدام های سیاسی و غیرانسانی، که جامعه ایرانی را شوک زده کرده است، خانواده‌های این زندانیان سیاسی تصمیم گرفته‌اند که در اعتراض به این جنایات و نقض حقوق انسانی ایرانیان، فردا از ساعت ۱۱ صبح در مقابل درب اصلی دانشگاه تهران دست به تجمع بزنند. خانواده‌های این زندانیان سیاسی که فرزندانشان صبح امروز به صورت ناگهانی اعدام شدند، برای شرکت در تجمع فردا به سمت تهران حرکت کرده اند.
کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی ضمن محکوم کردن این اعدام ها، آن را اقدامی ناقض حقوق بشر و حرکتی سیاسی می داند. این کمیته با حضور در تجمع حانواده های اعدام شدگان، با آنان همدردی می کند.
کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی از همه ایرانیان در سراسر دنیا می خواهد با برگزاری گردهمایی و تجمع، این اعدام ها را محکوم کنند و خواستار آزادی زندانیان سیاسی شوند. به باور ما جمهوری اسلامی به رعایت حقوق بشر تعهدی نشان نمی دهد و نیاز است کارزاری جهانی برای دفاع از زندانیان سیاسی محکوم به اعدام شکل بگیرد.

کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی تهران - یکشنبه ۱۹ اردیبهشت

بازهم کشتار سیاسی، بازهم ضرورت یک محکمه مردمی


بازهم کشتار سیاسی، بازهم ضرورت یک محکمه مردمی

رژیم جمهوری اسلامی سحرگاه روز یکشنبه ١٩اردیبهشت ١٣۸۹برابر با ٩ مه ٢٠١٠، معلم زندانی فرزاد کمانگر، شیرین علم هولی، علی حیدریان، فرهاد وکیلی و مهدی اسلامیان را اعدام کرد.

فرزاد کمانگر معلم مبارز کرد، در مرداد ماه سال ۱۳۸۵ به اتهام همکاری با پژاک دستگیر شد، اما بعدها به اتهام واهی بمب گذاری محاکمه و در اسفند ماه ۱۳۸۶ به اعدام محکوم شد.

علی حیدریان و فرهاد وکیلی دو مبارز کرد، به اتهام مشابه با فرزاد کمانگر مرداد ماه سال ۱۳۸۵ دستگیر و در اسفندماه ۱۳۸۶ به اعدام محکوم شدند.

شیرین علم هولی، زن مبارز کرد به اتهام همکاری با پژاک در اردیبهشت ۱۳۸۷ در تهران دستگیر شد ، اما بعدها به اتهام واهی بمب گذاری محاکمه و در دیماه سال ١٣٨٨ به اعدام محکوم شد.

مهدی اسلامیان در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ماه ۱۳۸۸ به اتهام کمک مالی به برادرش محسن اسلاميان که رژیم سال گذشته او را همراه روزبه يحيي‌زاده و علي‌اصغر پشته به اتهام بمب گذاری در شیراز اعدام کرد، دستگیر شد. وی در آذرماه ۱۳۸۸ به اعدام محکوم شد.

ماشین سرکوب و مرگ رژیم جمهوری اسلامی طی سی و یک سال حاکمیت اش هرگز متوقف نشد. رژیم خونین ترین جنایت خود را در دهه شصت به اجرا در آورد که طی آن هزاران زندانی سیاسی را به جوخه های مرگ سپرد. رژیم جمهوری اسلامی حذف فیزیکی مخالفان و آزای خواهان و انقلابیون را همواره با اتهامات واهی به اجرا در آورده است. کشتار جوانان در خیزش اعتراضی اخیر مردم، تجاوز به دختران جوان و آتش زدن اجساد آنان، و اکنون اعدام جمعی پنچ تن از زندانیان سیاسی، نشانگر این واقعیت است تا زمانی که جمهوری اسلامی در قدرت است، ماشین سرکوب و کشتارش متوقف نخواهد شد.

رژیم جمهوری اسلامی باید در جائی جوابگوی جنایات خود باشد. دولت ها و نهادهای بین المللی وابسته به آن ها هرگز تلاش نکردند ماشین سرکوب و اعدام رژیم را متوقف کنند. هیچ نهاد و محکمه بین المللی هم حاضر نیست به دادخواهی خانواده های قربانیان سرکوب و ماشین کشتار رژیم رسیدگی کند. اعدام های سیاسی اخیر، ضرورت تشکیل یک دادگاه مردمی برای رسیدگی به جنایات رژیم در زندان ها را پیش ار بیش ایجاب می کند.

هم اکنون کارزاری مردمی برای رسیدگی به کشتار زندانیان سیاسی در ایران شکل گرفته است که می خواهد پژواک دادخواهی و فریاد حق خواهی مردمی باشد که هیچ یار و فریادرسی در این جهان بی عدالت و نابرابر ندارند.

کارزار تدارک دادگاه بین المللی برای رسیدگی به کشتار زندانیان سیاسی در زندان های ایران

١٩اردیبهشت ١٣۸۹برابر با ٩ مه ٢٠١٠

www.irantribunal.com

بیانیه سازمانهای جبهه ملی ایران در خارج از کشور در رابطه با اعدامهای امروز جلب میکنیم.


اعدام پنج تن از زندانیان سیاسی توسط جمهوری اسلامی را بشدت محکوم میکنیم
صبح امروز حکومت جمهوری اسلامی بار دیگر جان پنج تن از مبارزین سیاسی که یک زن و یک معلم در میان آنها هستند را گرفت. معلم یاد شده فرزاد کمانگر است که همواره اتهامات وارده را رد کرده و شورای هماهنگی تشکل‌های صنفی معلمان ایران در آستانه روز معلم امسال، خواستار آزادی سریع و بدون قید و شرط وی و دیگر معلمان زندانی شده بود.
همه میدانند که هدف از اعدام ها ایجاد جو ترس در بین مردم در آستانه سالگرد انتخابات 22 خرداد است. رژیم ضد ملی و سرکوبگر که ناتوانی اش در حل مشکلات سیاسی، اقتصادی و بین المللی بیش از پیش آشکار شده و امروز خود را با نارضائی اکثریتی بزرگ روبرو می بیند، هنوز به عبث تصور میکند که اعدام و کشتار به ترس مردم و خودداری آنان از مقاومت خواهد انجامید و میتواند با توسل به این جنابات برای همیشه ادامه حیات خود را ممکن سازد.
سازمانهای جبهه ملی ایران در خارج از کشور اعدامهای غیر انسانی و وحشیانه را بشدت محکوم مینماید و بار دیگر به سران این رژیم قرون وسطائی و جنایتکار هشدار میدهد که در پیشگاه مردم ایران هیچیک از این جنایاتشان بدون مجازات نخواهد ماند.
هیات اجرائی سازمانهای جبهه ملی ایران در خارج از کشور
مهندس کامبیز قائم مقام ـ مهندس بهمن مبشری - دکتر همایون مهمنش
نوزدهم اردیبهشت 1389 برابر نهم مه 2010
info@iranazad.info
http://www.iranazad.info/


نامه سرگشاده خانواده زندانیان سیاسی به سازمان ملل متحد

نامه سرگشاده خانواده زندانیان سیاسی به سازمان ملل متحد

عالیجناب دکتر بان كي مون، دبير كل محترم سازمان ملل متحد،
خانم دكتر ناوي پيلاي، كميسر عالي حقوق بشر سازمان ملل متحد،

موضوع: رسیدگی اضطراری به وضعیت درمانی در زندانهای ایران

با درود و احترام،
اطلاع یافتیم که شما عازم ایران هستید و با مقامات ایران در خصوص مسائل مربوط به حقوق بشر گفتگو خواهید داشت از اینرو ما جمعی از خانواده های زندانیان سیاسی و عقیدتی نکات زیر را به عرض شما میرسانیم و ازشما انتظار داریم برای نجات جان این زندانیان و آزادی فوری آنان اقدامات لازم را صورت دهید.
محرومیت زندانیان از خدمات پزشکی و درمانی در زندانهای ایران تبدیل به یک معضل بزرگ شده است که جان اکثر زندانیان بی پناه را به مخاطره انداخته و خانواده های آنها را شدیدا نگران کرده است.
پزشکان شاغل در زندانها توسط حکومت به گونه ای تحت فشار قرار می گیرند که قادر به انجام تعهدات انسانی و صنفی خود نیستند و در غیر اینصورت اخراج شده و یا حتی به طرز مشکوکی به قتل می رسند که این امر باعث بی اعتمادی زندانیان از درمان در محیط زندان شده است.
اخيرا مواردي از انتقال زندانيان به سلولهائي كه گازهاي سمي و شیميائي در آنها پخش مي شود، گزارش شده است كه عوارض جبران ناپذير جسمي به دنبال دارد. همچنین افزايش روز افزون بازداشت ها، تغذیه ناکافی و ناسالم، نبود امکانات بهداشتی و درمانی، خرابی تاسیسات و برخوردهای غیرانسانی مامورین، بحران را در زندانها تشدید کرده است. چنین شکنجه های بي صدا و نامرئی، بسی فجیع تر از شکنجه های جسمی است زیرا بدون آنکه رد پائی از آنها باقی بماند، باعث تخریب اعصاب و از کار افتادن اعضای بدن و در نهايت مرگ تدریجی می گردد.
متاسفانه اقدامات مجامع حقوق بشری و دولتهای حامی حقوق بشر، صرفا در حد محكوميت‌هاي ابتدائي بوده و فعالیت بین المللی موثر براي نجات زندانیان انجام نگرفته است و از سوی دیگر، موضوع نقض گسترده حقوق بشر در این کشور تحت ستم، قربانی توجهات جهان به مهار کردن ماجراجوئی های تسلیحاتی گردانندگان مستبد ایران شده است، لذا از شما تقاضا داریم شخصا فاجعه انسانی در زندانهای ایران را مورد رسیدگی قرار دهید و هیاتی متشکل از ناظران حقوق بشر و پزشکان معتمد را بطور اضطراری برای بازدید از زندانهای ایران، اعزام فرمائید.
در پايان، نام برخي از زندانیان سرشناس عقیدتی و سیاسی از جنبش های مختلف اعتراضی و با گرایشات سیاسی و عقیدتی گوناگون ، شامل: مخالفين حكومت دینی، اقليت هاي مذهبي، فعالین اتنیکی و اقوام ایرانی، کمپین حقوق زنان، دانشجویان، روزنامه نگاران، كارگران، معلمان، فعالين حقوق بشر و هنرمندان به شرح ذيل اعلام مي گرد:

آیت الله بروجردی ؛ منصور اسانلو؛ فرزاد کمانگر ؛ بهروزجاوید تهرانی ؛ حشمت الله طبرزدی ؛ شیوا نظر آهاری ؛ شیرین علم هولی؛ احمد زید آبادی ؛بهاره هدایت ؛ عیسی سحرخیز؛ عبدالله مومنی ؛ مسعود باستانی؛ کاوه کرمانشاهی ؛بهمن احمدی امویی ؛ مهدی خدایی، محمد اولیایی فرد ؛ بدرالسادات مفیدی ؛ میلاد ابراهیمیان، عبدالرضا احمدی، دکتر حسام فیروزی، نصور نقی‌پور، لاله حسن‌پور؛ شبنم مددزاده ؛ مهدی محمودیان ؛ مجتبی لطفی ؛ رضا خندان ؛ احمد قابل روحانی نواندیش ؛ مهدی ترابی ؛ امیر احسان تهرانی سخاوت و نیما گلزاری ، راضیه عالمی ، محمد نوری‌زاد ، مسعود لواسانی ؛ سهند علی محمدی، بخشعلی محمدی و عبادالله قاسم زاده از پیروان اهل حق در زندان یزد؛ میترا عا لی ؛ ارسلان ابدی؛ ایمان زارعی ، میثم بیک محمدی ، کیارش کامرانی ؛ جعفر پناهی ؛ آرش صادقی ؛ سلامت مهدوی گلرو ؛ علی ملیحی ؛ مجید توکلی ؛ محبوبه کرمی ؛ درسا سبحانی ( بهائی *) ؛ مرجان صفری؛ نفیسه مجتهدی ؛ مراد حسن لو ؛ زهرا اسدپور گرجی ؛ عبدالله مومنی ؛ تهمینه مومنی ؛ فاطمه خرم لو ؛ مریم ضیا ؛ آذر منصوری ؛ هنگامه شهیدی ؛ لی لی فرهادپور؛ زینب جلالیان ؛ سوسن محمد خانی ؛ محمد امین عبداللهی ؛ برادران علا ئی ( دکتر آرش و کامیارعلائی ) ....؛

با سپاس، جمعی از خانواده های زندانیان عقیدتی سیاسی و فعالان حقوق بشر در ایران
مسئول هماهنگي و پيگيري: ويكتوريا آزاد ، عضو سازمان عفو بین الملل سوئد


An open letter by the families of the Iranian prisoners to the United Nations
2010.05.07You’re Excellencies;
Dear Dr. Ban ki-Moon, the Secretary-General of the United Nations
Dear Dr. Navi Pillay, the high commissar for UN Human Rights
Subject: urgent consideration of the medical condition in the Iranian prisons
It has come to our attention that you are due to attend a meeting with the Iranian authorities regarding the violations of human rights. We are a group of families that have become victims of the fact that our beloved ones have got incarcerated for being politically active, they are prisoners of conscience, we wish to stress the urgency of the matters discussed below and expect that you will take any measures necessary to protect these prisoners’ human rights.
We desperately yearn to draw your attention to the grave situation existing inside the Iranian prisons; Prisoners are deprived of medical care and refused access to the care facilities inside the prison. This has put the lives of the imprisoned in great danger and exposed them to immense peril and made their families anxious and worried.
The physicians in the prisons are being pressured by the government not to act according to their oath and obligations. These doctors will risk their jobs and lives if they would to follow their professional obligations and treat the prisoners. It is these matters amongst others which have led to the prisoners’ mistrust of the health care inside the prison.
It has been reported numerous times that prisoners who are working as informants for the opposition has been transferred to cells where chemical and poisonous gases are kept. According to the reports, these gases have had severe consequences for the prisoners’ health. Moreover the overfilling of the prisons by the vast increase of intake of detainees, unhealthy and inadequate food standards, inhumane conduct and torture by both physical and psychological means and a more radical attitude towards the incarcerated prisoners has further intensified the crisis that existed. The psychological torture or the “silent and invisible” torture as it sometimes is called in prison, has become more vile since the torture more and more lead to paralysis, damages to the nervous system and gradually to death, all this without leaving any visible marks.

The actions of the governments and the human rights communities around the world whom claim to defend human rights have been very limited and the aid provided has been only at a minimal level. At the best, communities and nations have been condemning the anti- human rights actions of the Islamic republic of Iran, all of this without any international effort to release the political prisoners. We should not forget that these issues are dated 30 years back; violations of human rights have been a re-occurring method of the oppressing regime in Iran but gone by unnoticed by the world community and human rights organisations, due to the immense focus on the words of Iran’s autocratic regime and its representatives and the current nuclear issue.
We ask you to take the necessary actions against the tragic treatment of the political prisoners taking place in the prisons of Iran. We suggest that you send physicians under the observation of the UN to visit the Iranian prisons immediately.
Below, you can find a list of the names of the renowned political and ideological prisoners from various opposition movements with different political affiliations that are currently incarcerated. These are the opponents of the Islamic republic of Iran and its pro-reform movement, these prisoners come from different religious and ethnic groups, amongst them are campaigners for women’s Rights, students, journalists, workers, teachers, Human Rights activists and artists;
Ayatollah Kazemini Boroujerdi, Mansour Osanloo, Farzad Kamangar, Behrouz Javid-Tehrani, Heshmatollah Tabarzadi, Shiva Nazar-Ahari, Shirin Alam-Holi, Ahmad Zeydabadi, Bahare Hedayat, Esa Saharkhiz, Abdollah Momeni, Masoud Bastani, Kave Kermanshahi, Mehdi Khodai, Mohammad Oliai-Fard, Badrossadat Mofidi, Milad Ebrahimian, Abdoreza Ahmadi, Dr. Hesam Firouzi, Nasour Naghipour, Lale Hasan pour, Shabnam Madadzade, Mehdi Mahmoudian, Mojtaba Lotfi, Reza Khandan, Ahmad Ghabel Rouhani Noandish, Mehdi Torabi, Amir-Ehsan Tehrani Sekhavat, Nima Golzari, Raziye Alemi, Mohammad Nourizad, Masoud lavasani, Sahand Ali Mohammadi, Bakhshali Mohammadi, Ebadollah Ghasemzade( the followers of Ahl-e-Hagh group in Yazd prison), Mitra Ali, Arsalan Abadi, Iman Zarei, Meysam Beig-Mohammadi, Kiarash Kamrani, Jafar Panahi, Arash Sadeghi, Salamat Mahdavigolrou, Ali Malihi, Majid Tavakoli, Mahboube Karami, Dorsa Sobhani( Baha’i), Marjan Safari, Nafise Mojtahedi, Morad Hasanlou, Zahra Asadpour Gorgi, Abdollah Momeni, Tahmine Momeni, Fateme Khorramlou, Maryam Zia, Azar Mansouri, Hengame Shagidi, Leili Farhadpour, Zeinab Jalalian, Sousan Mohammadkhani, Mohammad-Amin abdollahi an, Dr.Arash Alai & Kamyar Alai ( scientist),…
With sincere regards,
Families of the ideological and political prisoners and human rights activists in Iran!

Coordinator & Contact person
Victoria Azad Member of Amnesty International
Women´s rights & political Activist
www.victoriaazad.com
sonja6321@gmail.comThis email address is being protected from spam bots, you need Javascript enabled to view it
' );
//-->

Tel. 00 46 739383902

11.1.10

پاسخ سارا نیکو به اظهارات اکبر گنجی

در کشور «امام زمان» اکبر گنجی هم گاندی می شود!سارا نيکو اخیرا اکبر گنجی يکی ازسازماندهندگان و بنیانگذاران سپاه پاسداران رژیم دار و شکنجه جمهوری اسلامی که در سالهای اخير همواره با کتمان گذشته سرکوبگرانه اش در تلاش بوده تا به خود ظاهر ی دمکرات ببخشد، در چهارچوب پروژه " کمپین جنایت علیه بشریت " در پارلمان سوئد حضور يافت و طی سخنرانی ای خواستار تشکیل دادگاهی برای محاکمه سران جنايتکارجمهوری اسلامی شد. جالب است که در جريان اين سخنرانی یکی از حاضرین در جلسه با صدای بلند فرياد زد که اگر چنين دادگاهی شکل بگيرد " خود گنجی نیز باید بخاطر عضویت در سپاه و همکاری با رژیم محاکمه شود". گنجی که برای دريافت بودجه چند ميليون دلاری ای که برای راه اندازی پروژه " کمپین جنایت علیه بشریت " تدارک ديده است به اين کشور رفته بود مصلحت را در آن ديدکه در مصاحبه ای که رادیو پژواک سوئد با وی نمود به نقش خود در سپاه پاسداران - اين چماق سرکوب توده ها- اعتراف نموده اما با توسل به توجيهات مبتذلی به توجیه اعمال سرکوبگرانه اش بر عليه توده ها برخيزد. در سالهای اخير اکبر گنجی همواره در مقابل افشاگريهای نيرو های انقلابی ، نقش خونبار خود در سپاه پاسداران را کتمان می کرد و به اين هم اکتفاء نکرده و نيرو های افشاگر گذشته جنايتبارش را متهم به اين می کرد که "بلادليل" و بدون ارائه مدرکی بر عليه وی سمپاشی کرده و خود را در جايگاه "قاضی" قرار داده اند. اما حالا معلوم می شود که آن افشاگريها درست ، و بر عکس اين جناب گنجی بوده که به قول خودش از ترس اينکه "فکر میکردم که برخی پیامد ها داره که شاید خوب نباشه" از بيان حقيقت طفره رفته و باز هم به قول خودش "کوشش من این بود که تا حالا صحبت نکنم." اينکه چرا کسی که ادعای جدا شدن از جمهوری اسلامی را دارد بايد حقايق را از مردم پنهان نمايد و در مقابل افشاگريهای نيروهای انقلابی آنها را متهم به دروغ گوئی کند و اينکه چه منافعی چنين لاپوشانی به همراه دارد البته امری نيست که بر هيچ انسان آزاده ای روشن نباشد اما قبل از پرداختن به چنين امری بهتر است به توجيهات پاسدار ی بپردازيم که هنوز هم در پاسداری از نظم ظالمانه حاکم از توسل به هيچ دروغ و ترفندی کوتاهی نمی کند تا قادر شود دستان آلوده به خون اش را از انظار مخفی سازد. چرا که خود خوب می داند که سپاه پاسداران يکی از اصلی ترين ابزارهای جمهوری اسلامی جهت سرکوب مبارزات مردم و آزاديخواهان ايران بوده و به ويژه در دهه 60 هزاران نفر از آزاديخواهان کشور را پاسداران همين سپاه به وحشيانه ترين شکلی به قتل رسانده اند. اکبر گنجی در پاسخ به خبرنگار راديو پژواک سوئد می گوید : " بله انقلاب که پیروز شد من یک جوان 19 ساله بودم به سپاه پاسداران پیوستم. سپاه پاسداران گفته میشد که تشکیل شده برای دفاع از انقلاب و شما بخاطر دارید در همان شرایطی که گروه های مارکسیست و سازمان مجاهدین خلق ایران شعار میدادند که ارتش را منحل کنید همزمان شعار میدادند که سپاه پاسداران را به سلاح های سنگین مجهز کنید. اگر کسی به گذشته نگاه میکنه باید بدقت بره تو همون کانتکس به اون ها نگاه کنه به وضعیتی که بودیم درش نگاه کنه و در اون زمان از نظر همه گروه ها سپاه یک نیروی انقلابی چیز میشد که حتی آن ها خواهان بودند سپاه به سلاح های سنگین مجهز بشه . من به سپاه پیوستم 58 این طورا بود که من پیوستم و این تا سال 63 بود. من در مورد اون تاریخ و وقایع اون دوره یعنی وقایعی که در سپاه بود و نقشی که من داشتم کوشش من این بود که تا حالا صحبت نکنم. یعنی فقط به این اکتفا کردم همیشه بگم که من بله عضو سپاه بودم همه جا هم گفتم و هیچ نقطه پنهانی نیست اگر چه با سیل اتهامات بلادلیل ولی هیچ موقع بنابر دلائلی نمی خواستم در این مورد اطلاع رسانی بکنم بخاطر اینکه فکر میکردم که برخی پیامد ها داره که شاید خوب نباشه ولی حداقل این توضیح رو به شما میتونم بدم که اون چیزی که امروزه راجب به نقش سپاه گفته میشه در جامعه ایران و برای خیلی کس ها امروز خیلی چیز علنی و مهمی است که همه لازم می بینند راجبش مقاله بنویسند، بگند سپاه را ببینید تو مملکت چقدر نقش پیدا کرده ،تو سیاست دست این هاست اولین کسی که شاید شکفت در ایران در مقابل این فرایند ایستاد و تا پای اعدام هم پیش رفت خود من بودم ...." پرداختن به این مصاحبه از آنرو اهمیت دارد که در شرایطی که مبارزات مردم ایران بر علیه رژیم جمهوری اسلامی هر روزه اوج تازه ای می گيرد، برخی از مهره های سابق رژيم که تا ديروز دست در دست احمدی نژاد و خامنه ای به چپاول دسترنج کارگران و زحمتکشان و سرکوب خونين اعتراضات و مبارزات توده ها می پرداختند حال در کسوت اپوزيسيون جمهوری اسلامی قيافه "دمکرات" گرفته و اين بار در اين لباس به دفاع از "نظام مقدس جمهوری اسلامی" خود برخاسته اند. افرادی چون مهاجرانی،سازگارا،سروش ، گنجی و ...که امروز زير پرچم موسوی سينه می زنند و به اين وسيله در تلاش اند تا خيزش بزرگ مردم ما را از محتوی تهی سازند. گنجی و امثال وی با اين ترفند می کوشند در صفوف مبارزاتی مردم نفوذ کرده و آنرا به انحراف بکشانند. افرادی چون گنجی با توجیه عملکرد گذشته خویش و با انکار سهمی که در بنا نهادن سیستم سرکوب جمهوری اسلامی داشتند امروز نه تنها از اعمال گذشته خود پشیمان نیستند و حاضر به پذیرفتن هیچ مسئولیتی در مقابل مردم نیستند بلکه این چنین وقیحانه مبارزین و نیروهای انقلابی را که تا پای جان در مقابل مزدوران جمهوری اسلامی مبارزه کردند را همکیش خود معرفی میکند و با اینکار قصد دارد که نیروهای انقلابی و مبارز را در جنایات خود سهیم نمايد. گنجی این پاسدار سابق سپاه پاسداران که این روزها لباس دمکراسی خواهی بر تن کرده در این مصاحبه با گفتن اينکه "جوانی 19 ساله بودم " رياکارانه قصد دارد تا سمپاتی مخاطبین خود را با توجه به خامی و جوانی خودش بر انگیزد ، اما باید به این نکته مهم توجه داشت که گنجی پاسدار جوان 19 ساله در آن شرایط سال های سیاه دهه 60 مسئولیت پیگرد ، دستگیری ، زندان و شکنجه شدن جوانانی را در همان سال های بقول خودش بین 58 تا 63 به عهده داشت که اکثر آنها به مراتب جوانتر از گنجی بودند. سال هایی که گنجی بسیار ساده با گفتن" من به سپاه پیوستم 58 این طورا بود که من پیوستم و این تا سال 63 بود" از کنارش می گذرد ، 5 سال از سیاه ترین دوران های تاریخ معاصر جامعه ما را رقم زده است، سال هایی که جمهوری اسلامی توانست با تکیه بر گنجی و امثال وی پایه های خود را بر روی اجساد انقلابی ترین زنان و مردان نسل انقلابی ایران بنا نهد و جامعه ایران را به جهنمی غیر قابل تحمل تبدیل کند. این سال ها سال هایی سرنوشت ساز برای مردم ایران بود که اگر هزاران هزار مبارز راه آزادی در چنگال پاسداران و دژخیمان جمهوری اسلامی اسیر نمی شدند و به شهادت نمی رسيدند بی شک راه تحول جامعه جهت رسيدن به آزادی و دمکراسی هموار می شد. مفهوم واقعی این تاکيد که " بله انقلاب که پیروز شد من یک جوان 19 ساله بودم به سپاه پاسداران پیوستم" در عمل چیست؟ گنجی از دوران پر تلاطم نخستین سالهای حکومت جمهوری اسلامی در بین سال های 58 تا 63 که عضو سپاه پاسداران بوده صحبت میکند، زمانی که در واقعیت جمهوری اسلامی تداوم حیات 30 ساله اش را مدیون سرکوب وحشیانه مبارزات دمکراتیک و ضد امپریالیستی مردم ایران در آن سالهاست. نقش گنجی ها در واقعیت سازمان دادن به ماشین سرکوبی بود که موفق شد در یکی از درخشان ترین دوران های سرنوشت ساز تاریخ ایران مقاومت ها و مبارزات آزادیخواهانه مردم ایران را در تمامی عرصه های اجتماعی سرکوب کند.گنجی که بسیار کهنه کار تر از آن است که نداند شعار ننگین "پاسداران را به سلاح های سنگین مجهز کنید" شعار نیرو های مارکسیست و انقلابی و حتی شعار مجاهدين خلق هم که آن زمان خمينی را "رهبر مبارزات ضد امپرياليستی" می دانستند نبود فريبکارانه اين واقعيت را لاپوشانی کرده و به شنوندگان خود نمی گويد که اين شعار نه خواست نيرو های انقلابی بلکه پلاتفر م سازمان اکثریت در دفاع از دژخیمان جمهوری اسلامی بود که امروز هم کماکان از حامیان گنجی می باشند. مگر اکثريتی ها هم اکنون ازخادمین و همپالگی های کنونی "جمهوری خواه لائیک" گنجی نمی باشند؟ بنابراين این شعار بر عکس آنچه گنجی در این مصاحبه قصد دارد که آنرا به نیرو های مارکسیست و انقلابی وصل کند متعلق به اکثریتی های خائنی بود که آنزمان چاکرانه در کنار گنجی و برادران سپاهی اش جهت سرکوب نیرو های مبارز و انقلابی فعالیت می کردند و بقول خودشان چند سال با رژیم "همسویی" داشتند. تاریخ همانطور که داغ ننگ همکاری اکثریت با رژیم جمهوری اسلامی را هر گز پاک نخواهد کرد دستان گنجی که آلوده به خون آزاديخواهان می باشد را نيز فراموش نخواهد کرد. سازمان اکثریت شعار "پاسداران را به سلاح های سنگین مجهز کنید" را در شرایطی طرح میکرد که دقیقا سپاه با مجهز شدن به همین سلاح های سنگین بود که خلق های مبارز و از جمله خلق کرد را در کردستان مورد تهاجم قرار داده ودر خون غوطه ور ساختند، تمام کسانی که به نوعی در صحنه سیاسی جامعه ایران در سالهای 60 حضور داشتند بر ابعاد همکاری های برنامه ریزی شده اکثریت با رژیم جمهوری اسلامی واقف هستند . در آن سالها سازمان اکثریت، مشخصا به هوادارانش رهنمود شناسایی و معرفی نیرو های مبارز و انقلابی به سپاه پاسدارانی که گنجی یکی از بنیان گذاران آن بود را می داد. اسناد همه این جنانات موجود است و بخشی از آنها تحت عنوان "اسناد سخن می گویند" هم اکنون در سايت سياهکل(www.siahkal.com) قابل رجوع است. سازمان اکثریت هنوز هم با حفظ ماهیت بغایت پلید خود کماکان به جنا ح های درون حکومتی جمهوری اسلامی دخیل بسته به آن امید که فرجی حاصل شود تا این ها بتوانند پاداش 30 سال همسویی با جمهوری اسلامی را با سهیم شدن درقدرت بدست آورند. اما مسئله همکاری سازمان اکثریت با جمهوری اسلامی و سپاه پاسداران و نقشی که در سرکوب مبارزين ایفا کرد یک واقعيت تاریخی است که گنجی با فریبکاری نمی تواند رندانه آنرا به نیروهای مبارز و انقلابی وصل کند.گنجی در ادامه مصاحبه اش با راديو پژواگ جهت توجيه نقش خود در سپاه پاسداران يادش می افتد که "اگر کسی به گذشته نگاه میکنه باید بدقت بره تو همون کانتکس به اون ها نگاه کنه"اما گنجی درست به همان دليل که در طول اين سالها به قول خودش از "اطلاع رسانی" به مردم خود داری کرده بود آگاهانه تلاش نمی کند که اين به اصطلاح "کانتکس" را باز کند و در مقابل چشم شنوندگان خود قرار دهد. براستی آقای گنجی ، در چه "کانتکس" تاریخی باید به شراکت در جنایات بر علیه مردم ایران به شما نگاه کرد؟ چه "کانتکسی" جز اینکه قیام مردم ایران جهت سرنگونی نظام پهلوی شکست خورد و دشمنان مردم ایران این بار به جای تاج به عمامه متوسل شدندو از همان روز اول کمر به در بند کشیدن مردم ایران بستند، کارگزارن رژیم خمینی جهت حفظ سيستم جابرانه حاکم و بنا کردن سلطه اهریمنی خود بر جامعه ایران با تمام قدرت به سازماندهی و باز سازی ماشین سرکوب پرداختند. و در چنين " کانتکسی " شما جزئی از این ماشین سرکوب بودید. ماشينی که وحشیانه تار و پود جامعه را در هم درید ، زنان را به بند کشید ، روزنامه ها را بست ، دانشگاه ها را تعطیل کرد، شورا های کارگری را سرکوب نمود ، خلق های ترکمن و کرد را قتل عام کرد ، در خیابان ها جرثقیل های اعدام راه انداخت و هزاران تن از بهترین زنان و مردان ایران را در سیاه چالهایش شکنجه کرد، هزاران نفر را کشت. براستی در چنين "کانتکسی" شما و یارانتان کجا ايستاده بوديد؟ و چه بر سر مردم ایرا ن آورديد؟ شمایی که در مقابل سوال خبرنگار رادیو که می پرسد : "اگر امروز شما به آن روزها نگاه کنید با توجه به جوی که بود آیا شما هم مرتکب کاری شدید که امروز پشیمان باشید که چرا مثلا علیه مردم عادی شما کاری انجام دادید؟"بی شرمانه می گویید: " بنده مرتکب هیچ کاری علیه مردم کشورم نشدم که بخوام بابت اون نگران باشم". و با اين موضع به احمدی نژاد جنايتکار ايراد می گيريد که مسئوليت اعمالش را نمی پذيرد و دروغ می گويد!!براستی اگر شما هیچ مسئولیتی در مقابل جنایاتی که در آن سالها مرتکب شدید ندارید پس چگونه میتوانید امروز به احمدی نژاد جلاد نقد داشته باشید ؟ چه جنایاتی را جانیانی چون احمدی نژاد و خامنه ای مرتکب شدند که شما ، حجاریان ، محسن رضایی ، موسوی ، خاتمی ، رفسنجانی و سازگارا انجام نداده اید؟ البته کسی که دروغ می گويد چه احمدی نژاد باشد چه شما به خوبی می داند که چرا بايد دروغ بگويد و چرا بايد با وقاحت مسئولیتی در مقابل اعمال ضد انسانی که مرتکب شده نپذيرد. شما بخوبی بر این امر واقف ايد که در صورتیکه حتی در حرف از نقشی که در تحکیم پایه های رژیم دیکتاتوری جمهوری اسلامی ایفا کرده ايد ابراز پشیمانی نمائید آنگاه مجبور خواهيد شد در مقابل مردم توضیح دهيد که در همان 5 سالی که در سپاه بوديد مرتکب چه جنایاتی بر علیه مردم و مبارزین ایران شديد و نتایج عملی آن اعمال چگونه ایران را به یک زندان بزرگ آنهم برای چند نسل از مردم ايران تبدیل کرد.البته اگر کسی فکر کند که داستان جناب گنجی به همين دروغ بافی ها و عدم "اطلاع رسانی" ها خلاصه می شود با گوش کردن به بقيه اين مصاحبه خيلی زود متوجه می شود که سخت در اشتباه بوده است چون جناب گنجی ادعا میکند که نه تنها هيچ جنايتی مرتکب نشده بلکه حتی هيچ اشتباهی هم نداشته و مهمتر از همه اينکه ايشان تازه " اولین کسی" بوده که در مقابل "فرايند"ی که کشور و سپاه پاسداران را به اينجا رسانده ايستاده و "تا پای اعدام هم پیش "رفته است و به قول خودش کسی که "شکفت در ایران"و"در مقابل این فرایند ایستاد و تا پای اعدام هم پیش رفت خود من بودم ....". و البته همه اين دروغ بافی ها و زمينه چينی ها برای اين است که جناب گنجی گام آخر را بردارد و با وقاحت ويژه پاسداران "ولايت مطلقه فقيه"در ادامه مصاحبه ، خود را گاندی ايران جا زده و در دل به ريش همه کسانی که فريب اين لاطائلات را می خورند بخندد. بهتر است برای اينکه فردا متهم به اين نشويم که بدون "مدرک " بر عليه جناب گنحی نه ببخشيد جناب گاندی ايران! حرف زده ايم به مصاحبه خودش رجوع کنيم. "هر جامعه ای نیاز به شخصیت های ملی داره، نیاز به افرادی داره که ما در مواقع بحرانی بتونیم روشون حساب کنیم . اگر ما قرار باشه نگذاریم تو میون ایرانیان یک شخصیت ملی شکل بگیره ، اگر قرار باشه همه رو لجن مال کنیم ، به همه فحش بدیم ، خوب این چه وضعی چه آینده ای میتونه برای ما درست که. هندی ها گاندی رو دارند آیا ما میگذاریم یگ گاندی در میان ما شکل بگیره ؟ " طنز تاريخ را ببيند که گاندی که در همه جهان به عنوان کسی که مخالف خشونت بود شناخته می شود حال وجه المصاله سياست بازی های کسانی شده است که هر کار می کنند نمی توانند نقش خود را در سرکوب خشونت بار يک انقلاب مردمی و در نتيجه خون جوانان ما بر دستانشان را پاک کنند. و اگر کسی هم فرياد بزند که گاندی هر چه بود دستانش به خون مردم وجوانان هند آلوده نبود فورا متهم به "لجن مال" کردن "شخصیت های ملی" و جلوگيری از ظهور "یگ گاندی در میان ما" می شود. اما آقای گنجی اساسا نیازی نیست کسی شما را لجن مال کند چون چه بخواهيد و چه نخواهيد همکاری با رژیم در خونین بار ترین دوران تاریخ جامعه ما خود همان لجنی است که شما کماکان در آن غوطه ورید. تا زمانی که در مقابل خون هایی که باعث ریخته شدنشان بودید این گونه دروغ می گوئيد و ادعای بی مسئولیتی می کنید و از جان بدربردگان آن دوران،امروز این چنین رذیلانه طلب سند میکنید جایگاه تان در باتلاق است . تا زمانی که نخواهید با صراحت به جنایاتی که مرتکب شدید اعتراف کنيد مطمئننا "لجن مال" خواهید بود ، تنها زمانی قادر خواهيد بود از لجن زاری که در آن غوطه می خوريد خارج شويد که واقعا به مردم بپيونديد و مردم ببینند که عملا در جهت منافع آنان قدم بر می دارید و این کار تنها زمانی انجام خواهد گرفت که با صداقت از گذشته خودتان واز تمامی جنایات گذشته بدون هیچ طفره رفتنی پرده بردارید ، تا آن زمان وظیفه هر انسان با وجدان و شریفی است که چهره واقعی شما را آشکار کند .جلادی که امروز از جان بدربردگان دهه 60 این چنین رذیلانه طلب سند میکند جایگاهی جز باتلاق ندارد . کسانی که نتوانستید بعد از مدتها شکنجه های وحشیانه در دهلیز های مرگتان به حرف آورید و به قتل رسانديد از کجا بايد سند ارائه کنند؟ چه اسنادی واقعییات دهشتناک زندان ها را در آن 5 سال اولی که شما سپاه را بنا کردید و با قدرت سپاه از اوين لاجوردی دفاع نموديد را میتواند تصوير کند؟ جناب گنجی ، از قرار از وقتيکه در خارج از کشور با اکثريتی ها بيشتر دم خور شده ايد ياد گرفته ايد که همچون آنها از نیرو های مبارز و انقلابی سند بخواهيد! در حاليکه اگر کسی قرار باشد سندی ارائه کند اين شما و همپالگی های اکثريتی تان می باشید که بايد اسناد همکاری خود با جمهوری اسلامی را در مقابل ديد همگان قرار دهید و اين اولين گام برای برخورد با گذشته ننگينتان است. البته اسناد جنايات شما موجود است و گاه "عاليجنابان" "خاکستری" هيئت حاکمه گوشه هائی از آنها را به نمايش می گذارند .مثل جريان"پونز" به پيشانی زنان فرو کردن شما در ميدان ولی عصر در سالهای 60که ناطق نوری به آن اشاره کرد.حتما فراموش نکرده ايد که زمانی از "بچه " های دارو دسته ناطق نوری بوديد! آيا بهتر نيست که به جای آنها خودتان پيشقدم شده و اسناد همکاری خود با ماشين سرکوب جمهوری اسلامی را رو کنيد؟ همانطور که گفتم اين ما نيستيم که بايد سند رو کنيم گرچه هزاران سند هم داريم بلکه اين شما ايد که بايد وضغ خودتان را روشن کنيد. برخی از سند های ما در خاوران ها خفته اند و در هر دادگاهی قابل ارائه اند وبرخی در پیکر پر درد زندانیان سیاسی جان بدر برده از زندان های مخوف شما حی الحاضر موجودند. اما حتی اگر بتوانيد همه اين اسناد را ناديده بگيريد با سند داغی که بر دل هزاران مادر گذاشتید چه می خواهيد بکنيد؟ آنهم در شرايطی که خواب "گاندی " شدن را در سر می پرورانيد .خیر آقای گنجی ، "شخصیت های ملی" دست ساز قدرت های بزرگ نیستند و همواره از دل مبارزات آزادیخواهانه مردم بر می خیزند، شخصیت های ملی نمی توانند شریک جنایت کاران بوده باشند و دستشان به خون مردمشان آغشته شده باشد ، شخصیت های ملی منافع مردم را در نظر دارند نه منافع ستمگران را ، شخصیت های ملی در همان سال های جوانی که بقول شما " یک جوان 19 ساله بودم به سپاه پاسداران پیوستم" بر سر زنانی که حجاب مورد دلخواه شما را رعایت نمی کردند پونز نمی کوبیدند! این لباس به تن شما زار می زند .کسی که به علت تضاد هایی که بر سر قدرت با حاکمیت پیدا کرد در چهارچوب اختلافات درونی طبقه حاکمه لب به اعتراض گشود آنهم در شرايطی که مردم ایران سال ها بود که در هر عرصه ای بر علیه رژیم جمهوری اسلامی مبارزه میکردند چگونه می تواند "شخصيت ملی" شود آنهم در شرايطی که حاصل سفر اش به اروپا پاداش 5 میلیون یورویی پارلمان اروپا جهت تاسیس شبکه تلویزیونی ایشان برای به کجراه بردن و منحرف کردن مسیر مبارزات انقلابی مردم ایران می باشد. سارا نیکو 8 ژانویه 201

از کرامات شیخ ما این است همه را خر فرض کرد شکر خورد گفت شیرین است


اکبر گنجی: انقلابیون طرفدار خشونت هستند!
• اکبر گنجی در نشستی در لندن ضمن حمله به کسانی که خواهان برکناری جمهوری اسلامی هستند، آن ها را طرفدار خشونت نامید و گفت ممکن است طرفدار حمله ی نظامی به کشور هم بشوند! ...
اخبار روز:
www.akhbar-rooz.com دوشنبه ۲۱ دی ۱٣٨٨ - ۱۱ ژانويه ۲۰۱۰
اخبار روز: همزمان با عطالله مهاجرانی، اکبر گنجی یکی دیگر از امضاکنندگان بیانیه ی پنج نفره ی روشنفکران دینی، نیز مخالفان سیاست های اصلاح گرانه ی این روشنفکران دینی را مورد انتقاد شدید قرار داد. گنجی کسانی را که خواهان برکناری حکومت جمهوری اسلامی هستند به نام «برانداز» و «انقلابی» محکوم کرده و آن ها را طرفدار خشونت نامید و گفت انقلابیون در صورت مهیا نبودن شرایط انقلاب ممکن است به طرف تحریم و تهاجم نظامی بروند! گزارش جرس از سخنان گنجی در جلسه ی یکشنبه ۲۰ دی ماه در لندن را در زیر می خوانید: انقلاب خشن یا اصلاحات آرام و نتیجه بخش در نشست لندن که با شرکت دهها تن از فعالان و حامیان جنبش سبز و در مرکز فرهنگی ایرلندی ها – واقع در غرب لندن- برگزار شد، گنجی ابتدا به دو نظریه حاضر در جنبش –یعنی معتقدان به براندازی و حامیان اصلاحات- اشاره نموده و خاطرنشان کرد "حامیان تئوری براندازی برای به نتیجه رسیدن خود، نیاز به تحقق انقلابی مانند انفلاب کبیر فرانسه و ۵۷ ایران دارند و لزوما وضعیت فعلی را انقلابی و یا در حال انقلاب نشان می دهند." وی در نقد این نظر گفت "البته تحقق انقلابها اینگونه نیستند که قابل پیش بینی باشند؛ چرا که فاکتورهای چندگانه ای دارند که سرکوب گسترده توسط حاکمیت، یکی از پارامترهای مهم می باشد." در همین راستا گنجی اواخر رژیم گذشته را نیز مورد تحلیل قرار داد." وی همچنین تاکید کرد "همه انقلابها پیامدی خشونت بار دارند و طبیعتا به خشونت نیاز داشته و خواهند داشت." گنجی در ادامه سخنان خود مروجان نظریه انقلاب را مورد نقد قرار داده، از اینکه "با نگاهی غیرمنصفانه و غیراخلاقی و بدون دادن هزینه" در صدد نسخه پیچی برای مردم داخل کشور هستند، انتقاد کرد و توانمندی و قابلیت حکومت در سرکوبِ گسترده ی جنبش را عاملی قابل تامل ذکر کرد. نه به حمله نظامی و تحریم این پژوهشگر همچنین خاطرنشان کرد حامیان نظریه براندازی، در صورتیکه شرایط انقلاب را آماده نبینند، ممکن است سراغ متغیرها و عوامل جهانی بروند؛ مانند تحریم و حمله نظامی. وی در نقد تحریم خاطرنشان کرد "اولا این مسئله آسیب جدی به مردم خواهد زد و دوما بدلیل اینکه موتور محرکه جامعه که طبقه متوسط هستند، در اثر تحریم به طبقه آسیب پذیر تبدیل خواهند شد، کارکرد فعلی خود در جنبش را از دست خواهند داد." نفت، بلای جان توسعه یافتگی این پژوهشگر در بخشی دیگر از سخنان خود یکی از بزرگترین معضلات ایران را وابستگی دولت به نفت و در نتیجه استقلال آن از مالیات مردم دانست و خاطرنشان کرد "بعنوان مثال دولتی که در سه سال گذشته درآمد نفتی آن ۲۸۰ میلیارد دلار بوده، نمی تواند تابع جامعه و در نتیجه پاسخگوی آنان باشد. بنابراین با وجود نفت و دولتی که مستقلا آنرا می فروشد و خرج می کند، این محصول مانعی برای تحقق دموکراسی خواهد بود." گنجی همچنین نتیجه گرفت "دولت در سایه درآمد هنگفت نفت و بی نیاز از مالیات مردم، در همه ارکان جامعه حضور جدی خواهد داشت و بودجه های کلانی نیز برای سرکوب یا نقاط نامعلوم صرف می کند." وی همچنین رتبه بالای فساد در ایران و ظهور بازیگران اقتصادی نزدیک به دولت (مانند سپاه) را نیز از نتایج اقتصاد نفتی خواند و خاطرنشان کرد "روشنفکران و آیندگان باید تکلیف خود را با نفت روشن کنند." جامعه مدنی، بلای جان حکومت های توتالیتر گنجی همچنین گفتمان فعلی و غالب در جنبش مردم ایران را "حقوق بشر و دموکراسی" ذکر کرد . این محققِ حامیِ جنبشِ سبز، از راههای موفقیت جنبش برای گذار به دموکراسی را "قدرتمند کردن مردم" و ایجاد جامعه مدنی قدرتمندی دانست که توان رویاروئی و کنترل قدرتِ دولت را داشته باشد. وی یکی از خواسته های جدی حکومت های توتالیتر را "انسانهای تک افتاده، غیر متشکل و نتیجتا جامعه ای ضعیف" دانست که براحتی سرکوب می شوند. گنجی شبکه سازی و سازمان یابی جنبش هایی مدنی مانند جنبش زنان، دانشجوئی، کارگران و معلمان و همچنین NGO ها را، حافظ و نگهبان افراد جامعه در برابر قدرت دولتی ذکر کرد که سازمان ها و نهادهای سرکوب خود را برای کنترل جامعه فعال نگاه داشته است. وی خاطرنشان کرد "اگر جامعه مدنی بتواند یک قدم دولت توتالیتر را عقب براند، ما به سمت دموکراتیزاسیون گام برداشته ایم." وی با نگاهی واقع بینانه به موضوع خاطرنشان کرد "رهبری نظام مانند شاه نیست"، تیم فکری و مشاوران تحقیقاتی دارد و آنها همین نکته را به خوبی درک می کنند و دستور همین جنبش ها و سازمانهای مردمی را خواهد داد؛ کما اینکه داده است. گنجی برای مثال به تهدیدات صورت گرفته برای NGO ها در نشستی که دولت برای آنها گذاشته بود اشاره کرد که وزارت کشور مقرر ساخت تمام موارد فعالیتها را مو به مو باید گزارش دهند. سرپیچی از قوانین ناحق و ناعادلانه گنجی همچنین تاکید کرد "از نظر حکومت ایران، مبارزه قانونی یعنی اینکه بروید در خانه بخوابید" و نمونه آن این است که جنبش سبز ۷ ماه است برای یک تجمع مجوز نداشته است و همه این سرکوب ها نیز از طریق قانون سرکوب می شود. بنابراین جلوی قانون ناعادلانه، غیرمنصفانه و غیر وجدانی، باید نافرمانی مدنی و نقض قانون کرد. وی در ادامه سخنان خود جنبش سبز را جنبشی اجتماعی که محصول نافرمانی مدنی است ذکر کرد و ادامه آنرا نیز محصول نافرمانی مدنی دانست. گنجی نمونه های ماندلا و هاول را نیز پیرامون این نافرمانی مثال زد. گنجی از نتایج سازمان یابی و قدرت گیری جامعه مدنی را، عقب نشینی و امتیاز دهی حکومت در برابر خواسته های جامعه-حتی برای تغییر قانون و برگزاری انتخابات آزاد- ذکر کرد. برگ های برنده جنبش گنجی عدم توسل به خشونت و اخلاقی بودن جنبش سبز را، از برگهای برنده آن دانست و برای موفقیت آن عنصر زمان و بردباری را حائز اهمیت دانست. وی موارد ذکر شده در بیانیه اخیر مهندس موسوی را نیز، خواسته های حداقلی جنبش و مینیمال هایی جهت نزدیک کردن مطالبات مردم به یکدیگر ذکر کرد و هرگونه عقب نشینی موسوی از مواضع خود را ردکرد . بیاینه مهندس موسوی اکبر گنجی در بخش پرسش و پاسخ این نشست طولانی، در جوابِ سوالی پیرامون اینکه "آیا بیانیه پنج اندیشمند جنبش (خواسته های بهینه جنبش سبز) که بلافاصله بعد از بیانیه مهندس موسوی منتشر شد، جلوتر از مهندس نبود" گفت در بیانیه ما، تمام مطالب مندرج در بیانیه های قبلی مهندس موسوی لحاظ شده بود. وی همچنین در پاسخ به پرسش یک نفر پیرامون اینکه "آیا زمان انتشار بیانیه موسوی بد موقع نبود؟ و آیا نشانه ضعف نیست؟ گفت "اتفاقا خیلی دیر هم بود، چرا که آقای خامنه ای نمی تواند حتی یک ماده از آن پنج مورد را بپذیرد."

5.12.09

مهدی کروبی خطبه عقد غیابی پیمان عارف دانشجوی دربند را جاری کرد


مهدی کروبی خطبه عقد غیابی پیمان عارف دانشجوی دربند را جاری کرد

شبکه جنبش راه سبز (جرس): روز دوشنبه نهم آذرماه ، خانواده پیمان عارف دانشجوی زندانی و محروم از تحصیل که از سی خرداد ماه و پس از رویدادهای اولیه پس از انتخابات در زندان اوین بسر می برد و همچنین خانواده سمیرا جمشیدی ، به همراه چند تن از دوستان در منزل شیخ مهدی کروبی حضور یافتند تا شاهد برگزاری مراسم ازدواج غیابی فرزندانشان باشند.
شیخ به مانند همیشه با روی باز ضمن خوشامد گویی به استقبال میهمانان آمد و با ابراز تاسف نسبت به بازداشت های گسترده و نقض حقوق بشر نسبت به افراد در بند عنوان داشت که چون گذشته تلاش خود را برای آزادی زندانیان سیاسی به کار خواهد گرفت.

ین مراسم به دلیل عدم امکان تماس بیش از یک دقیقه از زندان اوین چندین بار متوقف گردید اما در نهایت با تماسهای پیاپی و قرائت خطبه عقد توسط شیخ مهدی کروبی و پاسخ زوجین این ازدواج به صورت غیابی صورت گرفت.

2.12.09

بیانیه 16 آذر


بیانیه فعالان جبهه متحد دانشجوئی در فرا رسیدن 16 آذر

ما زنده به آنیم که آرام نگیریم
موجیم که آسودگی ما عدم ماست

شانزدهم آذر دیگری فرا میرسد


بیش از نیم قرن از مبارزات حق طلبانه جنبش دانشجوئی ایران میگذرد .خاطره جانباختن قندچی ،بزرگنیا و شریعت رضوی ،اکبر محمدی وعزت ابراهیم نژاد و سایر جانباختگان این جنبش همچنان با ما و در ماست، دانشگاه به سنگر مبارزه ملتی تبدیل شده که بیش ازیک قرن است برای دستیابی به دموکراسی ،برابری و آزادی خستگی ناپذیر به پیش میرود و همواره با فرا رسیدن شانزدهم آذر دانشجویان دیروز و امروز در کنار سایر آحاد ملت ایران تجدید عهدی میکنند با تمامی جانباختگان راه آزادی که تا دست یافتن به دموکراسی و آزادی یک قدم به عقب نخواهند نشست.

امسال ۱۶ آذر رنگ و بوی دیگری دارد.مبارزات خونین ماههای اخیر ایران که پس از کودتای سیاسی ولایت مطلقه فقیه و ایادی سر سپرده اش صورت گرفت، دستگیری های پیاپی فعالین جنبش دانشجوئی و احکام سنگین انضباطی و خصوصا جانباختن عزیزترین فرزندان آن آب و خاک جای هیچگونه مصامحه با رژیم حاکم را باقی نمی گذارد دولت نامشروع حاکمه با ایجاد رعب و وحشت در جامعه، دستگیری فعالان مدنی اعم از زنان ،کارگران،معلمان و دانشجویان سعی در به عقب راندن جنبشهای درون جامعه دارد .

۱۶ آذر امسال گرد هم میائیم تا یادواره استقامت سرو قامتان جنبش دانشجوئی را گرامی بداریم و تجدید میثاقی کنیم با آرمانهایمان که تا استبداد حاکم است جنبش دانشجوئی ایران در کنار سایر جنبشهای مدنی از مبارزه دست برنداشته و تا احقاق دمو کراسی در جامعه یک قدم به عقب نخواهیم نشست.

حسن زارع زاده اردشیر-فرزاد حمیدی-پارسا جعفری-رضا اشرف پور-حمید علیزاده -دکتر عباس آزادیان
دکتر حسن ماسالی-دکتر عزت مصلی نژاد-کورش صحتی-منوچهر محمدی-بهزاد پیله ور-مهدی حویزی
ماشاالله عبدالله زاده-مهرداد ماجدی-سپیده پور اقائی-حسن طالبی-فرشاد طاهری-داود بابا احمد بختیاری
دکتر شهلا عبقری-دکتر سیاوش عبقری- فرشاد ظاهری-مجید کریمی-امیر میلانی-فرامرز شیراوند-

لیست اسامی ادامه دارد

وعده ما
Monday Dec 7th

Mel lastman sq, North York, ON, from 5 to 9pm

و همچنین

Washington DC, Lafayette park, Monday Dec 7th at 4 PM
و
in front of Iranian Embassy in London,United

Kingdom, from 5 - 9pm
و
در آتلانتا : یکشنبه 6 دسامبر 2009
- 1:30 بعد از ظهر: تزیین ماشین ها و 2:30 بعد از ظهر - حرکت کاروان ماشین ها ازمقابل پارکینگ مقابل سینمای تارا*. به مدت 3ساعت در خیابان های پر رفت وآمد شهر در حرکت خواهد بود.
تلفون اطلاعات:0256-483-404
e mail:mzdero@bellsouth.net
*UA Tara Cinemas-Atlanta,
2345 Cheshire Bridge Road N.e., Atlanta , GA 30324

1.11.09

توهم تاریخی

علی اکبر هاشمی رفسنجانی بهرمانی، یکی از ابهامات تاریخ حکومت اسلامی است، که ارزیابی های متفاوت توسط نظریه پردازان و مردم، و تحلیل های ناهمگون توسط استراتژیست های دولت نظامی ـ امنیتی، در مورد وی، گفته و نوشته شده است. پاره ای از تحلیل گران، او را به عنوان رهبر مافیای مالی و نفتی معرفی کرده و بدان بسنده می کنند. برخی دیگر از او یک استراتژیست قدرتمند می سازند که فقط "هاشمی است که توان عبور دادن رژیم، از بحران کنونی را دارد"، و عده ای از دلباختگانش او را همطراز با فروغی و قوام السلطنه و دکتر مصدق می بینند، و تدبیر و دوراندیشی او را به اوج رسانده و همتایی برای او نمی یابند. در 17 جولای اخیر، دیدیم، که پاره ای از مردم همچون دلباختگان و جان شیفتگان راهی نماز جمعه تهران شدند، که با دخیل بستن به این امامزاده، شاید از بحران موجود گذر کنند و کشتی توفان زده به ساحل امن برسد. در این نوشته، تلاش می شود که با پژوهشی کوتاه، با اتکا بر اسناد، گفتارها و نوشتارهایی که توسط هاشمی در نیم قرن اخیر، تهیه شده است، پوشش مرصع نشان و هوشمندی دروغین هاشمی، به کناری زده شود، و هاشمی حقیقی در تماشاخانه تاریخ و سیاست به نمایش گذاشته شود. باور کردن قسم حضرت عباس یا دم خروس "اعتبار یابی دروغین" و "انقلابی جلوه دادن خویشتن" یکی از روان پارگی هایی است که در طول انقلابات و جنبش های گوناگون گریبان پاره ای از صاحبان قدرت را می گیرد و آنان را به گرداب نیستی رهسپار می کند. در تاریخ جهان و کتاب های خاطره نویسی بزرگان، همچون ناپلئون، هیتلر، محمدرضا شاه و ... سناریوهای مشابه فراوان می توان جست. هاشمی نیز در این گرداب، دست و پا فراوان زد، و به منظور "اعتباریابی و انقلابی جلوه دادن دروغین"، خود را در سالهای 1337 از نزدیکان خمینی جلوه داده و در حادثه 15 خرداد 1342، صحنه گردان اصلی به نمایش گذاشته، و چندین بار از دستگیری خویش، خبر داده است. دستگیری هاشمی رفسنجانی بسیار کوتاه مدت بود و نخستین آن در سال 1344 به وقوع پیوست. هاشمی در سال 1313 در جلگه نوق ـ از جلگه های رفسنجان ـ متولد شد. (ص 19، کتاب دوران مبارزه). برای کسب علوم فقهی راهی قم می شود و در خانه برادران مرعشی ها، اتاقی کرایه می کند که اتفاقاً، آن منزل در مقابل خانه خمینی قرار داشته است و در سال 1337 با خواهر صاحبخانه (عفت مرعشی) ازدواج می کند. در دهه 30، خمینی و روحانیت، نقش فعال سیاسی نداشتند و آن به دلیل وجود آیت الله بروجردی بود که در سال 1324 از نجف راهی قم شد، و تا فروردین 1340 که فوت کرد، به عنوان تنها رهبر شیعیان جهان، مانع هر نوع حرکت سیاسی می شد، و حتی در روز تولد ولیعهد، مرتضی برقعی را برای عرض تبریک راهی تهران کرد. با کندوکاو در تاریخ دهه 30، فعالیت سیاسی از طرف خمینی و اطرافیانش ملاحظه نمی شود. نخستین حرکت خمینی، مخالفت وی با حضور بانوان سپاه دانش بود که هاشمی در ص 133 کتاب دوران مبارزه، اوایل بهمن 1341 را رقم می زند. هاشمی در سلاخی و قصابی تاریخ و وارونه سازی حقایق یک متخصص حرفه ای است. کتاب دوران مبارزه که به همت فرزند خلفش مهدی هاشمی چاپ شده است، مملو از این نمایشات دروغین تاریخی است. از صفحه 421 تا صفحه 815 بیش از 300 سند (که مرجوع به ساواک است) دیده می شود. به عنوان نمونه: در صفحه 421 کتاب "دوران مبارزه ..." از طرف رئیس شهربانی کل کشور علوی مقدم به نخست وزیر ـ اقبال ـ سندی جعل شده است بدینگونه: "... اکبر هاشمی به همدان آمده بود ... و مطالب تا اندازه ای تحریک آمیز گفته بود... چون مشارالیه تا اندازه ای خردسال! بود ... مرخص شده است..." سال 1337 همان سالی است که با عفت مرعشی ازدواج می کند، و او یک جوان 24 ساله بوده، آیا سرلشکر علوی مقدم رئیس کل شهربانی، تفاوت یک جوان 24 ساله و یک طفل خردسال را نمی داند؟ سال 1337، اقبال نخست وزیر بود و علوی مقدم مقتدرترین رئیس شهربانی تاریخ شاهنشاهی محمدرضا شاه بود، و تا آنجا قدرت داشت که نتیجه انتخابات را دستکاری کرد که صدای اعتراض آمریکایی ها هم درآمد! هاشمی، در این خیالات است که به مردم وانمود کند، که بختیار، علوی مقدم و اقبال، کلیه امورات مملکت را به حال خود رها کرده و در انتظار آن بودند که این طفل خردسال 24 ساله در همدان چگونه انقلاب می کند؟ آقای هاشمی در چندین جا، از نقش بارز "خویشتن" در حادثه 15 خرداد 1342 در کنار خمینی و در مدرسه فیضیه صحبت می کند و می نویسد. اما یادش می رود که در ص 157 کتاب مزبور نوشته که در 15 خرداد 42 در پادگان باغ شاه به اتفاق آقای باهنر دوران سربازی را طی می کردند و حتی "... ما را هم می خواستند برای سرکوبی تظاهرات ببرند..." جل الخالق! کتاب "دوران مبارزه ..." به منظور "خویشتن انقلابی جلوه دادن" جعل و تنظیم شده است و نمونه های فراوان یافت می شود که از حوصله این نوشته بیرون است. اوج قدرت بعد از حادثه انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی در 7 تیر ماه 1360، هاشمی یکه تاز میدان شد. او رئیس مجلس بود، اما کلیه مسائل مملکت از امور جبهه جنگ گرفته تا انتخاب رئیس جمهور و نخست وزیر و مسایل ریز و درشت کشوری زیرنظر و به فرمان وی پیش رانده می شد. بعد از کشته شدن رجایی و باهنر در انفجار دفتر نخست وزیری ـ شهریور 1360 ـ هاشمی پافشاری می کند که علی خامنه ای رئیس جمهور شود، (صفحات 278 و 279 کتاب عبور از بحران)، خمینی مخالفت می کند، چون معتقد است که یک روحانی و عضو ارشد حزب جمهوری اسلامی نباید رئیس جمهور شود. هاشمی شرایط بحرانی را دال بر گفتارش می کند و خمینی می پذیرد. (صفحات 277 تا 279 کتاب مزبور) سال 60: فروش نفت به اسرائیل ـ آغاز گفت وگوهای هسته ای با کره شمالی تابستان سال 60، حکومت اسلامی با دو بحران اساسی مقابله می کند: درگیریهای پس از 30 خرداد 60 و کشتار مسئولان بالای مملکت از یک سو و شکست های پی در پی در جبهه و نیاز به اسلحه های کشنده و تسلیحات هسته ای و دلار بیشتر از سوی دیگر. در روز 22 شهریور 1360، هاشمی همراه با وزیر دفاع و فرماندهان ارشد سپاه و ارتش و ... راهی کره شمالی می شود(صفحات 281 تا 288 کتاب عبور از بحران)، عمده دیدارها از مراکز تسلیحات می باشد. اکثر ملاقات شوندگان، فرماندهان ارشد پروژه های تسلیحات اتمی کره شمالی هستند. به گمان نگارنده؛ هدف از سفر، آغاز پروژه تسلیحات هسته ای و یاری از کره شمالی بدین منظور بوده، که شش سال پیش راز این حادثه، بر جهانیان آشکار شد. در همان روزها، به درخواست هاشمی، محمد غرضی وزیر نفت در رأس هیاتی، عازم کشوری مبهم می شود که بتوانند معاملات مناسب تری در فروش نفت نصیب رژیم تهران کنند. آیا این کشور مبهم اسرائیل است؟ آیا گزارش اخیر نیوزویک در مورد فروش نفت ایران به اسرائیل هنوز یک راز است؟ ماکیاولیسم و سودای سردار سازندگی آقای ماکیاول سیاستمدار و فیلسوف ایتالیایی (1527ـ1469) حدود 500 سال پیش کتابی نوشت که تصویری گویا از هاشمی ارائه می دهد. ماکیاولیسم، سیاستی است که معتقد به اصول و مبانی اخلاقی و اجتماعی نیست، و هر گونه عملی را برای نیل به مقصود سیاسی و کسب قدرت جایز می داند. هاشمی خصوصیات حقیقی یک ماکیاولیسم را دارد. هاشمی، سالها قبل، کتابی تدوین کرد به نام "امیرکبیر یا قهرمان مبارز" در این کتاب خصوصیات اصلاح طلبانه امیرکبیر در حاشیه و "بابی کشی" وی در متن قرار گرفت. پژوهشگران، هر چند که "بابی کشی" امیرکبیر را از زاویه انتقادی می نگرند، اما اصلاح طلبی وی را به دیده تمجید نگریسته اند، اما خواننده پس از خواندن کتاب "امیرکبیر قهرمان مبارز" هاشمی درمی یابد که گویا ایشان، فقط به دلیل "بابی کشی" از امیرکبیر تجلیل می کرده است. در دوران ریاست جمهوری نام سردار سازندگی را بر خود گذاشت و با راه انداختن باندهای سیاسی و کارگزاران سازندگی در داخل و لابی های نخ نما شده در خارج کشور، تلاش کرد که برای همیشه در جایگاه قدرت باقی بماند. در بهار 1368، در جلسه ای با حضور خمینی و خامنه ای و احمد آقا، هاشمی، پس از تجلیل از خامنه ای، از خمینی می پرسد: "... تکلیف ولایت فقیه پس از حضرت امام چه خواهد شد؟" و خمینی هم می گوید: "مگر همین آقای خامنه ای چه اش می باشد؟" و این ملاکی شد برای مجلس خبرگان، که علی خامنه ای را به عنوان رهبر انتصاب کنند، اما این بار، سودای هاشمی با ناهنجاریهایی روبرو شد، و ماری که در آستین پرورانده، به علت قدرت یابی نظامیان و سپاه، بر گردن او می پیچد و ولوله راه می اندازد. شکاف بین هاشمی و علی خامنه ای در 20 سال اخیر، فزونی گرفت. هاشمی در تکاپو بود که به عنوان نماینده روحانیت سنتی، در ساختار قدرت باقی بماند و جمهوریت را در اسلام جا بزند، اما کشتی بان را سیاستی دگر آمد، و علی خامنه ای به علت پیوند دیرینه با فرماندهان سپاه، حاکمیت مطلقه اسلامی را جایگزین کرد. علی خامنه ای برای حفظ موقعیت خود، امکانات را برای حضور سپاه در ساختار حاکمیت و حوزه های مالی و میدانگاههای رسانه ای فراهم آورد، و بدینگونه بر قدرت فردی خود در ساختار قدرت افزود. شکاف بین هاشمی و خامنه ای، به عمق یک دره است، و ایرانیان با رستاخیز خود در تکاپو هستند که هر دو را در این دره دفن کنند. هاشمی هرگز پیش بینی نمی کرد که فردا چون چشم بگشاید، خود را یک پاره سنگ معلق، در چنگال پلاسیده ی پیر ببیند و در ظلمات سقوط کند و جادوی شیاطین حکومت اسلامی او را هم احاطه کند. پس نوشت: در این نوشته هر جا از کتاب "دوران مبارزه" نام برده می شود منظور کتاب: "هاشمی رفسنجانی دوران مبارزه"، چاپ تهران 1376، زیرنظر محسن هاشمی می باشد. و هر جا که از کتاب "عبور از بحران" نام برده می شود، منظور کتاب "عبور از بحران: کارنامه و خاطرات هاشمی رفسنجانی" چاپ تهران ،تابستان 1378، به اهتمام یاسر هاشمی می باشد. * رضا علوی، نویسنده و مترجم آزاد در تگزاس ـ آمریکا است.