15.5.07

وزیر قاتل، موسیقی فاخر، و هنرنمائی استادشجریان بیاد دارید که طی سالهای گذشته وبه هنگام وزارت وبعد صدارت محمد خاتمی ،محمد رضا شجریان دایم نق میزد که به


وزیر قاتل، موسیقی فاخر،
و هنرنمائی
استادشجریان
بیاد دارید که طی سالهای گذشته وبه هنگام وزارت وبعد صدارت محمد خاتمی ،محمد رضا شجریان دایم نق میزد که به او امکان نمی دهند که با مردم در تماس باشد. کنسرت هایش را گروهایی که نام الله را هم به دنبال نامشان چسبانده بودند( ثارالله،حزب الله ،و... )بهم می ریختند، خلاصه نمی گذاشتند که آب خوش از گلوی استاد انقلابی موسیقی اصیل یا سنتی پائین برود. ما هم دایم در غربت غصه میخوردیم که چرا دیگراین استاد را می آزارند ؟او که به انقلاب اسلامی بد نکرده است، آن آهنگ های شور انگیز در بهار آزادی را گروه شیدا چنان بامهارت اجرا می کرد که گوئی با نزول آخوند ها واقعا به آزادی ورهایی دست یافته ایم. اصلا اهمیتی نمی دادیم که همزمان با پخش کنسرت های استاد از صدا وسیمای قطب زاده ، پشت بام خانه امام رئوفشان را تبدیل به میدان تیر کرده بودند و با الهام از این سروده شاعر بزرگ معاصر والبته توده ای سیاوش کسرایی :
دارمت پیام/ای امام/که زبان خاکیانم ورسول رنج/بر توام درود/ برتوام سلام ...تیغ برکشیده را نکن خیره بر نیام/حالیا که تیغ دشنه تومی برد /بزن!
اسیرانشان را بدون محاکمه و با مهر طاغوت که بر چهره شان حک کرده بودند، گروه ،گروه به اعتقادخودشان به جهنم می فرستادند تا جامعه از فساد وتباهی وآلودگی پاک شود .امروز وبه هنگام صدارت احمدک باید شکر گذار باشیم که جامعه ای داریم که در آن نه آلودگی هست ونه فقروفساد ونه تباهی ونه تن فروشی باب است نه کودکان خیابانی داریم نه زندان سیاسی ونه ...اما چرا در همه دوران ریاست خاتمی انقدربه استاد سخت می گرفتند؟ خوب آقای خاتمی بیچاره چکار کند؟ گروهای فشار (یعنی همان گروهایی که یکی از سرپرستانشان ده نمکی رژیسور محبوب امروز بود که به دستور جنتی ومصباح یزدی وهمراهی صفار هرندی ( وزیر ارشاد کنونی) وپور محمدی ( وزیرکشور احمدی نژاد) و... نمی گذاشتند اصلاحات !خاتمی رشد کند .حمله به برنامه های فرهنگی هم از اقدامات خودسرانه! همین گروه ها بود که دل رهبر کبیر اصلاحات راآزرده می کرد!. اما خوب کاره ای نبود طفلک ، پشتوانه ای هم نداشت. 20 ملیون رای مردم که پشتوانه نیست. این گونه رای هایعنی کشک ،فقط بدرد معامله با غرب فاسد! میخورد وبس. اما برنامه فرهنگی آقای خاتمی طوری تنظیم شده بود که هنرمندانی که در داخل بی مهری می دیدند وتحقیر می شدند وتو سرشان می زدند در خارج از کشور قدر ببینند ودر صدر بنشینند. البته برنامه های سینمایی /سیاسی خاتمی را که خوب می شناسید ومن در باره شان سالهاست گفته ام ونوشته ام. رژیم برای پیشبرد مقاصدش درسینما علاوه برفیلمسازان خودی (مخملباف،حاتمی کیا،مجیدمجیدی ...) که جای خود داشتند ، فیلمسازان فعال در رژیم گذشته که به نوعی طاغوتی محسوب می شدند را هم نشان میکردورفتار واعمالشان را زیر نظر می گرفت تا بین آنها هم چند تایی را دست چنین کند . از میان اینگونه فیلمسازان در وجودعباس کیارستمی استعداد فراوانی در نان خوری به نرخ روز کشف کردند ،و ی امتحان های متوالی( از قبیل سینه زنی سر قبر خمینی، تائید وتشویق رژیم به اعمال سانسور هرچه گسترده تر، صحه گذاشتن به رفتار های ارتجاعی آخوندها، دفاع از حجاب تحملی، تهیه فیلمهای خنثا وجشنواره پسند...) را با موفقیت پشت سر گذاشت وتبدلیل شد به مدل و الگویی برای فیلمسازانی که میخواستند به فستیوال هاراه یایند. الحق آقای کیارستمی ماموریتش را به خوبی انجام می داد .
به یک تکه از بیانات آقای علیرضا رئیسیان رِئیس کانون سینماگران در جشن کانونشان که روزی نامه حکومتی انتخاب در شماره 18 اردیبشت 86 نقلش کرده است توجه کنید:
رئيس كانون كارگردانان گفت: سفير ايران در فرانسه، در زمان برگزاري جشنواره كن گفته بود: هروقت ما در ديپلماسي با در بسته مواجه مي شويم، سينماي ايران كليد رمزگشاي ما است و عباس كيارستمي سينماگري است كه تاكنون قفلهاي مهمي را در اين راه باز كرده است.
( ما جمع محدودی بودیم که از سالها قبل فریاد می زدیم که کیارستمی ودیگرکارگردان سینمای گلخانه ای در بقای جمهوری اسلامی سهم دارند که این نظر مارابخشی از اپوزیسیون مثلا ضد رژیم مغرضانه وآمیخته باعنادو کینه ارزیابی می کردند . اماحالا چی ؟ هنوز هم بر همان نظرشان پای بندند ؟ )
در بخش موسیقی هم همین بساط را براه انداختند . موسیقی در داخل کشور حرام محسوب می شد ونوازندگان سازشان را توی پستوی خانه مخفی کرده بودند وحکومت هم اینان را اشاعه دهنده فساد معرفی می کرد وصدا وسیما حتا اگر گاه به دلایلی چند قطعه موسیقی پخش می کرد ،تصویر برداران تلویزیون اجازه نداشتند خود ساز را نشان دهند. ایا برای یک موسیقی دان و یا نوازنده ویا خواننده تحقیر ی از این فراتر امکان دارد؟ اما به تدریج رژیم متوجه شد جمعی از خواننده گان خودسرانه به بهانه دیدار فامیل و یا گردش به خارج می روند وآنجا کنسرت می گذارند. در این شرایط حکومت تصمیم گرفت کنترل موسیقی را هم به گونه سینما خود به عهده بگیرد. خانواده موسیقی هم به مانند سینماگران اگر تمرد کنند حذف می شوند واگر تمکین کنند مزایای بسیاری دارند از آن جمله اعزام به سرزمین های کفار نشین (مردم اسیرایران سهمی ازاینگونه الطاف رژیم ندارند، آنها باید همچنان پای محافل روزه خوانی بنشینند. البته مجاز هستند نوحه خوانی وآهنک های مثلا انقلابی را گوش کنند ولذت ببرند!) در این شرایط به هنگام وزارت خاتمی شارلاتان کبیر در وزارت ارشاد شورایی برای تنظیم برنامه های موسیقی تشکیل شد وارسال گروه های موسیقی هم در کنترل کامل رژیم قرار گرفت .چه گروه هایی اجازه دارند به خارج صادر شوند؟ چه کانون هایی مجاز هستندبرنامه صادراتی جمهوری اسلامی را برگذار کنند؟ چه آهنگ هایی باید خوانده شود؟ همه این موارد در وزارت ارشاد بررسی وتصمیم گیری می شود. این چنین بود که موسیقی هم در کنار سینما وتئاتر به یک وسیله تبلیغاتی رژیم تبدیل شد وخوانندگان هم دیگر به برگذاری برنامه در داخل کشور تمایلی نشان نمی دادند. اینجا هم پول بود هم از شرمزاحمت های برادران وخواهران حزب الله در امان بودند، هم اپوزیسیون! خارج نشین برایشان کف می زد وهم امکان تشکیل مجالس لهو ولعب بعد از برگذاری کنسرت مهیا. من از شرح این بساط می گذرم. چه شایسته است اهل موسیقی در تبعید که حتما از من مطلع تر هستند، نگذارند برنامه وطرح های رژیم جمهوری اسلامی، در ارتباط با موسیقی درپرده ابهام بماند.
آقای شجریان هم از همان امتیاز ها ی سفر خارج از کشور بیشترین بهره را می برد. یک امتیاز هم اپوزیسیون برایش تراشیدتا به کنسرت هایش آب ورنگ بیشتری بدهند. جوی ایجاد کرده بودند که انگار شجریان سخت ومحکم جلوی رژیم ایستاده است. البته گویا استاد با صدا وسیما اختلاف داشت اما برسر چه مسئله ای؟ دلال ها وکارچاق کن های هنری میخواستند اینطور القاء کنند که استاد مخالف رفتار تلویزیون ج.ا با مردم وهنرمندان است. البته همان زمان هم ایشان ضمن ممنوع کردن پخش صدایش از صدا وسیما، پخش مناجات با صدای ملکوتی اش را در ماه رمضان بلا مانع دانست به این ترتیب، راه باریکه ای را برای بازگشت دوباره گشوده نگه داشت(گویا بعد ازدیدار خصوصی استاد با وزیر ارشاد، سیمای ج.ا با او گفتگوی مفصلی ترتیب داده است)
بهر حال زمان گذشت. رهبر عطیم الشان بعد از 8 سال که خود روباهی با نام خاتمی را بعد از عبور از سد نظارت استصوابی به کرسی بی خاصیت ریاست جمهوری نشانده بود، چنین اراده فرمود که چند سالی هم چهره بدون ماسک رژیم را از طریق عروسک دیگری با نام دکتر! احمدی نژاد بفرستد روی صحنه ومردم را سرگرم شباهت این عروسک خیمه شب بازی با دیگر حیوانات باغ وحشی زیر عنوان سران جمهوری اسلامی بنماید وهمچنان حکومت ننگین آخوندها بر جای بمانند. اما در این دوره، حکومت با برگ رو بازی می کند وبدون رودربایستی قاتل ها، آدم کش ها، دزد ها را با پست وزارت ومشاور روی صحنه آورده است. اگر کسانی که با خاتمی همراه شدند می توانستند این بهانه را بیاورند که چون سالها از نزول جمهوری اسلامی گذشته یادشان رفته بود که خادمین دوم خردادی داخل رژیم همان قاتل ها، سفارت اشغال کن ها، ماموران و ایجاد کنندگان وزارت اطلاعات وسپاه پاسداران بودند که لباس اصلاح طلبی پوشیدند. اما وزرای دولت احمدک چی؟ اینها که در قتل های همین سالها ی اخیر دست داشتند. آقای وزیر کشور (پور محمدی) که به استناد نظر حضرت آیت الله منتظری ولی فقیه اصلاح طلب ها( گنجی، مهر انگیز کار و..) مستقیما در قتل وکشتار دست داشته و وزیر ارشاد هم که به گفته شبه اصلاح طلبان حکومتی یکی از عاملین قتل های زنجیره است. حتا آقای کروبی در گفتگو با ایستگاه رادیو یی در ژاپن دولت احمدی نژاد را دولت امنیتی / طالبانی معرفی می کند. وابستگان به باند خاتمی هم که دایم می گویند وتکرار می کنند که دولت کنونی طالبانی، پادگانی،امنیتی است. آقای دکتر احمدی نژاد هم خود در سخنرانی اخیرش در یکی از استان ها بر این گونه قضاوت اصلاح طلبان! صحه گذاشت وفرمود:
امروز فضاي بسيجي در كشور حاكم شده است، تصريح كرد: پشتوانه بسيج انبوه افراد مومن و انقلابي است كه هر روز متشكل‌تر، جدي‌تر و هدفمندتر در جهت آرمان‌ها حركت می کنند.
خوب وقتی استاد شجریان در زمان خاتمی این چنین بی مهری می دید حالا که همان برهم زنندگان جلسات وی، دولت را در اختیار دارند با استاد چه خواهند کرد؟ واقعا نگران جانشان بودیم اما نمی توانستیم از برنامه گذاران وپادوهای برنامه های صادراتی که ازموسسات حامی کارهای فرهنگی اروپایی پول میگیرند و یا سر در آخور سفارت دارند بخواهیم که فکری برای حفظ جان استاد بنمایند. آخر وقتی خودی های حکومتی خود اعتراف می کنند که دولت طالبانی روی کار آمده است ،بینید دیگر آش چقدر شور است؟ اما خوب شد عجله نکردیم . هنوز چند ماهی از نزول دولت طالبانی نگذشته بود که خبر رسید استاد در تهران کنسرت دارند! ؟ چی شد ؟ بله استاد با موافقت وهمکاری پور محمدی قاتل در سالن وزارت کشور کنسرت دارند ، آنهم نه یک شب ونه 2 شب ،بلکه 5 شب متوالی استاد وگروه مبارزش در سالن 4000 نفره وزارت کشور که برای اولین بار در هایش گشوده می شود به روی صحنه می روند و سردار سر لشکر قالیباف که از سرداری به شهرداری رسیده است، دستور می دهد 500 پلیس مجهز به انواع صلاح های گرم وسرد نظم کنسرت با شکوه را بر قرار کنند( وقتی کنسرت بهم زن ها خود کنسرت گذار می شوند کی نظم سالن را به هم خواهد ریخت؟) همکاری استاد ودولت طالبانی همچنان در حال گسترش بود تا اینکه دولت طالبانی جشن شب موسیقی را در تالار وحدت (رودکی )برگذار کرد وطی آن از هنرمندان موسیقی تجلیل شد ( آفرین بر طالبان ،احسنت بر دولت پادگانی) کمی از گزارش این شب را از سایت اعتماد ملی برایتان نقل می کنیم تا در جریان این شب استثنایی وبا شکوه قرار بگیرید.
....محمدحسين صفارهرندي و محمدحسين ايماني‌خوشخو (وزير و معاون وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي) در كنار محمدرضا شجريان، همايون خرم، پرويز مشكاتيان( جالب اینکه آقای مشکاتیان از هنرمندان حامی ریاست جمهور ی رفسنجانی بودند) محمد سرير، هوشنگ ظريف، مصطفي كمال‌پورتراب و 4 استاد تجليل‌شونده، ميهمانان ويژه رديف نخست تالار وحدت را تشكيل مي‌دادند. وبعد گزارشگر با قرار دادن یک سو تیتر هیجان انگیز )خوش‌‌وبش شجريان و صفارهرندي( می افزاید:
محمدحسين صفارهرندي تا آخر جشن در رديف اول تالار وحدت حضور داشت و گاهي هم براي ابراز احساسات خود به اساتيد موسيقي از جايش بلند مي‌شد. (چه قاتل با ادبی!)
ما هم وقتی متوجه خوش وبش آقای وزیر قاتل با استاد مبارز شدیم ،دیگر خیالمان راحت شد که نه تنها دولت مهر ورز برای استادخطری ندارد بلکه خیلی هم نسبت به دولت اصلاح طلب به آقای شجریان مهر بیشتری ابراز می نماید ( نکند واقعا این دولت مهر ورز باشد؟) اما خوش وبش عاقبت خوش تر هم دارد، بخوانید بعد چه می شود .خبر نگار می افزاید:
آقای صفار هرندی بعد از اتمام مراسم با استاد محمدرضا شجريان ديدار كرد اين ديدار بدون حضور خبرنگاران صورت گرفت و ايماني‌خوشخو (معاون هنري وزير ارشاد)، نوربخش و پيرنياكان هم حضور داشتند.
عجب ! ملاقات استاد معترض با قاتل مردم وآنهم در جلسه خصوصی ؟ هیج کس نپرسید شجریان با فرمانده قتل های خارج و داخل چه حرف خصوصی دارد؟ اما یکی دوماه بعد اعلام شد که استاد کارگاه آواز خوانی راه انداخته اند و آقای صفار هرندی از این کارگاه دیدن می فرمایند وهزینه های این کارگاه هم از بودجه دولت- یعنی از کیسه ملت- تقبل می شود.خوب آیا باز هم دلیل و برهان وسند ومدرک لازم است تا اعلام شود آقای شجریان یک خواننده همراه حکومت هستند؟ اگر جواب منفی است لطفا بفرمائید چه رفتاری باید در هنرمند باشد تا بشود او را دولتی وحکومتی دانست؟
در زیرعکسی که استاد را در کنار وزیر قاتل نشان می دهد، نوشته شده است:
... آقای وزیرفرموده اند از موسیقی فاخر( نام جدبد موسیقی سنتی ویا اصیل ) حمایت می کنند بعد دلیل این حمایت را هم شفاف کرده وافزوده اند نوعی موسیقی پاپ که مجازش کرده بودند تبدیل به موسیقی زیر زمینی شد واز کنترل خارج.
یعنی دولت طالبانی باید به فکر رشد نوعی موسیقی بی خطر باشد که بشود کنترلش کرد و برای سازمان دهی موسیقی فاخز نیاز به هنرمندی دارند که از راه و روشی کیارستمی گونه در زمینه موسیقی پیروی کند.
به استنادگفته رئیس کانون کارگردانان تا کنون هرگاه در دیپلماسی با در های بسته مواجه می شدند، کیارستمی به یاریشان می شتافت اما انگار کلیدکارگردان جهانی شان فقط قفل های مرتبط با قتل وکشتار وترور را باز می کند.باز هم شرایط بحرانی شده اما این بارنیاز به یک قفل باز کن اتمی دارند. دو سال متوالی جشنواره کن وامسال(2007) جشنواره برلین همه فیلمهای ج اسلامی را پس زده اند و راه دیپلماسی سینمایی نتوانسته کار ساز باشد. در این شرایط آقای شجریان بعد از شرکت در جلسه با صفار هرندی و پشت در های بسته برای برگذاری یک کنسرت جهانی با همکاری مجید درخشانی نوازنده تبعیدی نادم به دیار غرب فاسد اعزام شده است . آیا این امید هست که استاد با موسیقی فاخر قفل اتمی را باز کنند؟ فعلا یک کلید نو را به استاد سپرده اند تا چه پیش بیاید؟
روزی نامه انتخاب در باره موفقیت کنسرت در اجرای لندن از استقبال شدید خبرمیدهد ومی افزاید:
مردم با تشويق هاي بدون توقف خود گروه شجريان را مجبور كردند تا دوباره به صحنه بازگردد.
البته اگر اجرای تصنیف مرغ سحر هم به برنامه استاد افزوده شود دیگر جای شکی نمی ماند که کنسرت آقای شجریان مستقل!،مردمی! وضدرژیم !است(بلبل پر بسته زکنج قفس درآ/نغمه آزادی نوع بشر سرا...ظلم ظالم،جور صیاد،آشیانم داده بر باد...) آن وقت من ودیگر سیاه بین ها جرات نمی کنیم، مغرضانه هنرمندان مجبوب و مردمی را همراه جمهوری اسلامی بنمایانیم. چشم ها را باید شست، خاکستری باید دید!
بصیر نصيبی 13 مای2007 زاربروکن/ آلمان
وبلوگ www.cinemayeazad.blogspot.com
cinema-ye-azad@t-online.de


نگرانی در مورد سرنوشت دانشجویان بازداشت شده دانشگاه امیرکبیر

طی هفته های اخیر جامعه دانشگاهی کشور دگر بار شاهد برخورد و بازداشت فعالان دانشجویی بود.
شش تن از دانشجویان و فعالان سیاسی دانشگاه امیرکبیر توسط نیروهای امنیتی و در روندی خلاف قوانین حقوق شهروندی بازداشت شدند.
در روز یکشنبه 2 اردیبهشت ماه جاری، بابک زمانیان قائم مقام روابط عمومی انجمن اسلامی دانشگاه امیرکبیر در نزدیکی محل خوابگاه خود توسط افراد ناشناس بازداشت و به بند 209 زندان اوین منتقل شد. اتهام ذکر شده علیه زمانیان اقدام علیه امنیت ملی عنوان شده است.
تعداد 5 تن از مدیران مسئول نشریات و فعالین دانشجویی نیز پس از انتشار نشریات حاوی مضامین بعضاً توهین آمیز توسط نیروهای امنیتی بازداشت شده اند.
درحالی که مدیران مسئول این نشریات انتشار این مطالب را تکذیب نموده و نسبت به جعل لوگو و چاپ نشریه از سوی گروه های منتسب به بسیج اذعان دارند و انکار آنان بنا به گفته آیت الله منتظری از مراجع تقلید شرعاً مسموع است، قاضی حداد معاون امنیت دادستان ، برخلاف ماده 37 قانون اساسی که اصل را بر برائت متهم قرار میدهد، پیش از آنکه وقوع جرمی ثابت گردد، دانشجویان را محکوم و آنان را بانیان این حرکت میخواند.
سه روز پس از انتشار مطالب در تاریخ پنجشنبه 13 اردیبهشت احمد قصابان، مدير مسئول نشريه دانشجويی سحر، در حالی که متن شکوائيه مديران مسئول نشريات دانشجويی را از بسيج دانشگاه و روزنامه کيهان برای تقديم به قوه قضاييه، به دادگاه می برد توسط افراد ناشناس بازداشت شد.
مقداد خليل پور مديرمسئول نشريه آتيه از دیگر نشریات دانشجویی به همین ترتیب در تاریخ 17 اردیبهشت ماه جاری دستگیر شد.
پویا محمودیان و مجید شیخ پور مديران مسئول نشريات ريوار و سرخط، مجید توکلی از منتخبان شورای مرکزی انجمن اسلامی پلی تکنیک نیز با دریافت احضاریه دادگاه انقلاب مورخه چهارشنبه، 19 اردیبهشت 1386 بازداشت و به زندان اوین منتقل شده اند. لازم به ذکر است پرونده این افراد در شعبه 14 دادسرای انقلاب به ریاست قاضی راسخ در دست بررسی است.
در روزهای اخیر و بر اساس گزارش های رسیده از بند 209حال عمومی بابک زمانیان وخیم بوده و امکان ملاقات برای وی و سایر بازداشت شدگان وجود ندارد. نظر به نگهداری بازداشت شدگان در بند امنیتی 209 و نیز اظهارات قاضی پرونده امکان سوء رفتار و تشدید فشار با افراد بازداشت شده به منظور پذیرفتن اتهامات وارده وجود دارد.
کمیته دانشجویی گزارشگران حقوق بشرنگرانی فزاینده خود را از برخوردهای امنیتی با معترضین و فعالین دانشجویی اعلام داشته و نسبت به برخورد غیر انسانی و مغایر با موازین حقوق بشر با بازداشت شدگان هشدار می دهد و در این راستا حمایت و اقدام عاجل نهادها و جوامع حامی حقوق بشر را خواستار است.کمیته دانشجویی گزارشگران حقوق بشر

2.5.07

,,من کارگرم,,

,,من کارگرم,,
آغاز خلقت است !؟ زمین در حال تکوین ,
و,, انسان ,, ..,امانیسم,.., کارگر,..,سوسیالیسم,..
خلق میشود و تقدیر او نیز ,,کار ,,
,, پس من کارگرم ,,
سالیان سال از خلقت انسان میگذرد , و او هر روز در حال _
تکامل است , ولی باز کارگر است.
هر روز بر کفه ترازوی ,زور و ستم ,,افزوده میشود,
و همراه با ,, زر و تزویر ,, چماقی میشود باز بر سر کارگر,
,, پس من کارگرم ,,
,, پدرم ,, از پس سالها خستگی وکار به من مینگرد,
و دستهای خون آلوده اش , از جور استبداد را از من پنهان_
میکند و مرا تشویق به تحصیل مینماید ,من آینده اویم ,
و, او گذشته من ,, ما ,, در هم گم شده ایم وبدنبال _
گم شده مان میگردیم ,
,, پس من کارگرم ,,
,,پدرم ,,.,, مادرم ,, با امید و عشق به آینده به من مینگرند,
و میگویند ,, درس بخوان تادر آینده !؟
درمان دردهای بی درمان ما شوی و عصای دست رنجور ما!؟
و باز با تلخی میگویم ,
,, پس من کارگرم ,,
روزها, شبها از پی هم _ جان میکنم,کار میکنم
میگدازم و گداخته میشوم و فعل باید را هزاران بار _
صرف میکنم !؟ و از بایستن به توانستن میرسم,
و باز میگویم ,
,, پس من کارگرم ,,
,, استبداد ,, و ,, سرمایه ,, همه جا را اشغال کرده ,
خانه ام , شهرم , وطنم , فکرم ,!؟
مجال دم برآوردن نیست _
, شهروند درجه یک , مهلت سر برآوردن نمی دهد,,
چماق و شلاق ,, کلمات دورانی تاریخ میگردند.
,, چماق, استبداد مذهب ,, و ,, شلاق, زور سرمایه,,.
,, پس من کارگرم ,,
و دوباره از پس سا لها غم و اندوه و غبار استبداد,
نشسته بر وطنم ,, پدرم ,, را می بینم ,
اینبار او با اعتراض با فریاد به من میگوید,
پسرم ,, من کارگرم ,,
و من خموش و طوفانی به او مینگرم و میگدازم.
قطره اشک ,, نه ,, که قطره خونی از چشمش_
فرو میریزد , نادیده میگیرم, من آینه اویم ,
او خودش را در من و من خودم را در او می بینم,
,, پس من کارگرم ,,
باماشین سرمایه و بزور استبداد کار میکنم.
,, کار میکنم ,در کارخانه _کارگاه_من ابزار شده ام,
,, آلت دست ,, بیا , نیا , برو , زود , دیر ,

,من مالک نیستم,پس نیستم ,,, کارگرم,,
این تکرار تلخ تاریخ و همیشه ,,مظلوم,,.
,,پس من کارگرم ,,
میگوید !؟ نگو , نپرس ,نشنو , نبین , ,, پس کار کن ,,
,, اعتراض ,, خفه شده ای است در گلو ,
خنجری در پهلو _ خاری در چشم ,
پس این زنجیر اسارت ,, انسان ,, کی گسسته میشود؟
آیا زمان طغیان نیست ؟ بردگی استبداد تا به کی ؟
اینبار فریادم_ اعتراض است , عصیان ,زلزله ای در درون ,,
,, پس من کارگرم ,,
و حال بعد از سالیان تحمل ,, ظلم واستبداد ,, در پس ,
این همه من کار میکنم , پس هستم ها ,
بدون لبخنده ای , بی هیچ دست نوازشی ,
باز میبینم که ,,من کارکرم ,,
قلب طپنده تاریخ از هابیل تا امروز,,
پس امید پدرم !؟ قلب رنجور مادرم !؟
چشمان خیس و منتظر وطنم, چه ؟
در آینه به خود مینگرم _میخندم,اما نه,
به واقع زهر خندی به تلخی گریه,,,,,
,, پس من کارگرم ,,,

تقدیم به تمام کارگران مظلوم وطنم وکارگران دنیا.
مجید کریمی
بروکسل.