25.4.09

نامه ای سرگشاده به ریاست سازمان جهانی کار

ابوالفضل عابدینی، روزنامه نگار و از مدافعان جنبش کارگری ایران که در همین رابطه مورد بازداشت و محکومیت قرار گرفته است و همینطور تنها فرد غیرکارگری است که در پرونده فعالان سندیکای کشت و صنعت نیشکر هفت تپه به دلیل پوشش رسانه ای اعتراضات مورد محاکمه قرار گرفته، نامه ای سرگشاده به شرح ذیل خطاب به دبیرکل سازمان جهانی کار نوشته است که در پی می آید :
جناب آقای خوان سوامیا رییس محترم سازمان جهانی کار
با سپاس و دروود فراوان
ضمن تبریک و شادباش به مناسبت فرارسیدن روز جهانی کارگر وسپاس از سازمان شما برای تلاشهای گسترده بین المللی درراستای بهبود وضعیت کار شایسته بر خویش لازم دیدم به بهانه این روز و به در خواست جمعی از کارگران ایران مطالبی را به آگاهیتان برسانم.
کارگران جهان اول ماه می را که روز جهانی کارگر نام دارد در تمامی نقاط دنیا جشن می گیرند. به بهانه این روز کارگران سراسردنیا با هر رنگ ، زبان و نژادی با ارسال پیام های هبستگی ، صمیمیت و دوستی هایشان را تحکیم می بخشند.
دولت ها دربسیاری از نقاط جهان مخالفتی برای برگزاری مراسم ها و سخنرانی هایی که توسط اتحادیه های گوناگون گارگری برپا می شوند، ندارند و سندیکا ها را به عنوان اهرم و بازوانی قدرتمند درجوامع خود پذیرفته اند. سندیکا ها در این روزبه فعال ترین افراد تشکیلات خود جوایزی اهدا می کنند و سایراعضای خود را به همکاری بیشتر دعوت می نمایند.
اما آقای رییس؛ درکشورمن کارگران اجازه برگزاری چنین جشنی را ندارند و در این روز برای فعالین کارگری که قصد برپایی مراسمی برای بزرگداشت مقام کارگر را دارند احکام بازداشت صادر می شود. روانه زندانشان می کنند و ممنوع ملاقات می شوند. سندیکاها را نهادهای غیر قانونی و تلاش برای تشکیل سندیکا ها را « اقدام علیه امنیت کشور» می دانند. مصاحبه کارگران با یک رسانه وبیان خواسته های صنفی را «تبلیغ علیه نظام» و ارتباط با سندیکا های بین المللی را« ارتباط با گروهک های مخالف رژیم» معرفی می کنند.
در ایران بحران های اقتصادی وسیاست های غلط دولتها ،فعالیت واحدهای تولیدی را دچار رکود کرده و باند های مافیای اقتصادی کنترل صنایع گوناگون کشوررا دردست گرفته وبرای سود آوری بیشتر وکسب سرمایه های نامشروع فشار های شدیدی به کارگران وارد می آورند. این مافیاهای قدرتمند اقتصادی که در درون نهادهای اجرایی و تصمیم گیر دولت نفوذ فراوانی دارند، از هیچ کوششی برا رسیدن به اهداف خود کوتاهی نمی کنند و تمامی ابزار لازم را در اختیار دارند. نفوذ قضایی وارتباطات وسیع آنان در دستگاههای امنیتی باعث شده تا کوچکترین اعتراض صنفی کارگران سرکوب و خواسته های کارگران که اغلب با تجمعات مسالمت آمیزبیان می شود با زندان و صدور احکام سنگین قضایی پاسخ داده شود.
خانه های کارگر وشوراهای اسلامی کارگری به نهادهای ضد کارگری تبدیل شدند که اعضای آنها را وزارت کار با تایید از وزارت اطلاعات و قبول صاحبان صنایع دریک فرایند نمایشی از بین کارگران انتخاب می کنند وهیچ جایگاهی در بین کارگران ندارند وبه همین دلیل نمی توانند نمایندگان واقعی کارگران باشند.
آقای رییس؛ من یک خبر نگارم و برای دفاع ازجامعه کارگری کشورم بارها بازداشت شده وبه زندان هم رفته ام، می خواهم با بیانی متفاوت با شما سخن بگویم و چند پرسش را مطرح سازم که یقین بدانید، دغدغه و پرسشهای بسیاری ازکارگران ایران نیزهستند:
- تا کنون سازمان شما چه واکنشی با دولتی که در آن سازمان کرسی نمایندگی داردو با کارگران اینگونه رفتار می نماید نشان داده اید؟
- نمود آشکار اقدامات شما برای کاهش فشار بر فعالین کارگری از سوی دولت های جمهوری اسلامی چه اقدماتی بوده است؟
- چه تلاش و کوششی برای پذیرش واقعی سندیکا و برگزاری انتخابات آزاد و تشکیل سندیکاهای مستقل کارگری در ایران تا کنون انجام داده اید؟
- آیا وقت آن نرسیده که برخورد جدی تری با تضعیع کننندگان حقوق کارگران نمایید؟
-آیا نمی توان به استناد نقض و زیر پا گذاشتن قوانین و مقاوله نامه های بین اللملی برخورد قاطعی با ایران کردو دو لت ها ی آنان را ملزم به پذیرش تمامی مفاد این مقاوله نامه ومعاهدات جهانی نمایید؟
در پایان با توجه به مسایل گفته شده در بالا که تنها بخش کوچکی از فشارهایی است که از سوی دولتها و برخی از نهادهای جمهوری اسلامی به جامعه ی کارگری ایران وارد می شود وتا هنگامی که شاهد رفتارهایی اینچنینی از سوی دولت برکارگران زحمت کش و کوشای ایرانی هستیم اعتقاد دارم، ایران حق اجازه داشتن کرسی در آن سازمان جهانی را ندارد.
با سپاس
ابوالفضل عابدینی نصر
خبرنگار مستقل و فعال حقوق بشر
04/02/1388 خورشیدی

با درود، پرسش های حقوقی آقاي كاظميني بروجردي

با درود، پرسش های حقوقی آقاي كاظميني بروجردياز رئيس هيئت نظارت و بازرسی حفظ حقوق شهروندی جناب آواییرياست محترم هيئت نظارت و بازرسی حفظ حقوق شهروندیبا سلام و آرزوی خدمتگزاری به خدا و خلق گرفتار و بی پناه ایرانابتدا می خواستم سئوال کنم شهروند کیست؟
قاعدتاً آن که در این وطن عزیز به دنیا آمده است و شناسنامه ایرانی دارد . و سپس معروض می دارم که این شهروند محق ، حقوقی را دارا است که باید به آن توجه کرد و اینک سئوال دیگرم اين است که چه کسی مسئول تأمین این حقوق مفروضه است ؟
قطعاً حاکمي که مقدرات جامعه را به دست گرفته است، مسئولیت شرعی و ملی و قانونی این بازپرداخت ها را به عهده دارد. با ارزيابي چنین مباحث و مسائلی ، چند دقیقه ایی را با شما مخاطبه می نمایم .برادر متعهد و وجدان گرا!حقوقی را که سی سال قبل بنیانگذار این نظام اسلامی به گردن گرفت و به تاریخ معاصر نسل های بعدی این آب و خاک مقدس مدیون گردید و بعد از خود می بایست به جانشینش تفهیم ذمه می کرد و نام نیک در پی می نهاد، همان شعارهایی بود که خود می داد و شعائر عمومی را در تظاهرات سیاسی عصر تأیید می کرد که اساس همه آنها استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی بود و نيز همکاری کامل با معارضین شاه ، بعد از پیروزی و قبول موجودیت و هویت آنها و احترام به هزینه های اعتباری و انسانی و حقوقی چندین ساله ایشان و همچنین ترسيم مدینه فاضله ای که برای صاحبان واقعی مملکت ، بهشت دنیوی را ایجاد می کرد که در آن ، خبر و اثری از فقر مادی و معنوی و اعتباری نباشد و مردم ، صد درصد بهتر از سیستم شاهنشاهی ، معیشت و مدنیت داشته باشند !
حالا که بیلان عملی و طبیعی این سی سال را می نگرید چه قضاوتی خواهید داشت ؟آیا می توانید انبوه زندان های مخفی وعلنی ساخته شده در طول این انقلاب اسلامی را انکار کنید؟
آیا وفور سانسور در چاپ کتاب های منتشره با مجوز وزارت ارشاد و خفقان سنگین در جراید کشور، همان آزادی مورد نظر بنیانگذار حکومت دینی است؟
آیا تفتیش عقاید و سلب اختیار در اندیشه و اعتقادات دینی ، مذهبی ، ملی و صنفی ، تضمین استقلال رعیت ایرانی است ؟
آیا حضور چشمگیر و فراگیر و دائمی وزارت اطلاعات در صحنه های خیابانی و مراکز تردد ، تثبيت جمهوریت است ؟
چگونه است که در تمامی ممالک عالم ، اعتراض و تظاهرات روزانه نسبت به عملکرد دولت هایشان آزاد و مشهود است و دائماً از تلویزیون دولتی ایران پخش می شود، اما در این کشور فقرزده و فلاکت بار کسی جرأت ایراد و اعتراض و فریاد ندارد؟
لابد این هم از مظاهر جدید حاکمیت ملت بر سرنوشت خویش است!آیا اسلامی را که بزرگ این رژیم آورده است، همان اسلام هزار و چهار صد ساله گذشته است که در آن ولایت مطلقه در محدوده خدا و رسول و امامان غدیر بود؟
آیا امامش همان علی ابن ابیطالبی است که در جنگ صفین تسلیم رأی مردمش شد و شمشیر بر زمین نهاد و از انهدام چادر فرماندهی دشمنش صرف نظر کرد و رفراندم مخالفینش را حرمت داد و به حکمیت تحمیلی و ظالمانه و زوری تن داد که منجر به خلع او از خلافت شد؟آیا یکی از ارکان ولایت تشریعی شیعه ، اجماع نیست ؟
آیا در طول غیبت کبری و شکل گیری مرجعیت شیعي، مراجع شیعی و فقهای معروف و مجتهدین مشهور سلف، مایل و یا حاضر به تشکیل حکومت روحانیون شدند؟آیا قاعده تساهل و تسامح دینی، مجوز خفقان و خشونت و استبداد را به حکام کنونی داده است؟چه کسی مسئول خروج دسته جمعی و دائمی ملت از دین آباء و اجدادی خویش است؟
من به عنوان یک پیشوای مذهبی که به گواهی عکس ها و فیلم های جلساتم ، از پایگاه بلند و رسای اجتماعی و اعتباری برخوردار بودم، به جرم اعلان چنین مطالبی چندین سال است که در محبس های مختلف دیکتاتوران مدعی دیانت و جمهوریت ، گرفتار انواع شکنجه های روحی و جسمی و خانوادگی و مالی می باشم. آیا با این حبس ها و تبعيدها می توان جلوی تکرار تاریخ را گرفت ؟آیا با چنین افعال زشت و قلدر مآبانه ، می خواهند سرنوشت این مردم را تغییر دهند؟
هیهات که پیامبر ما گفت : "الملک یبقی مع الکفر و لا یبقی مع الظلم ".اگر این حکومت ، مردمی و بنیادی است، چرا از اجتماع بیش از چند نفر ممانعت می کنند؟
آیا استخدام گسترده در وزارت اطلاعات و ارسال لباس شخصی ها به داخل شهرها علامت اقتدار است؟کیست که نداند که این همه جار و جنجال بر سر تولیدات موشکی و سلاح های استراتژیکی ، از ترس زوال حاکمیت خودکامه است و اینک این شما و این حقوق شهروندی ما!
با سپاس سيد حسين كاظميني بروجردي

14.4.09

با درود و احترام ، بخشي از افشاگريهاي آيت الله بروجردي


با درود و احترام ، بخشي از افشاگريهاي آيت الله بروجردي روايت خواني و درايت داري از متون حاكميت ديني ايران:
بارها تصميم داشتم تا كتاب خاطراتي از ديده ها و شنيده هايم از حكومت مذهبي ايران بنگارم، اما پيري زودرس زندان و افت حافظه و بيماري مغزي اجازه تاليف اين مكتوب گسترده را نمي داد، ولي به نظرم آمد تا اسنادي را هرچند محدود براي درج در تاريخ معاصر -ايران ارائه دهم، چرا كه ما تقويم نگاران حقيقي و حقوقي عصر خويشيم و نسلهاي آينده به چنين براهيني استدراك نموده و قضاوت خواهند كرد.
1. روزي در بند ويژه اوين و در بخش 500 موقت آن، يكي از روحانيون چپي را كه مغضوب ملاهاي راستي شده بود، ديدم و چندي با وي هم سلول شديم. او اطلاعات مهم و بي واسطه اي را از مقامات بلند پايه داشت، از جمله مي گفت: يك روز در اواخر عمر شيخ صادق خلخالي، در قم به ملاقاتش رفته بوديم و او را در وضعيت تعفن بار و اسفناك و دلخراشي از لحاظ روحي و جسمي و فكري ديديم و سه بار با ما حرف زد و سپس از او جداشديم، بار اول گفت: در اين چند سال بسيار كشته ام و آمارش را نمي دانم و خيلي اضطراب دارم. دوم گفت:هر چه كردم به امر سيد بود و او دست مرا در كشتارهايم باز گذاشته بود و من هيچ گونه مسئوليت دنيوي و اخروي را نمي پذيرم. سومين حرفي كه زد اين بود: به خانواده ام گفته ام تا مجوزهاي سيد را در كفنم بگذارند تا خيال من از بابت حساب و كتاب و بازجويي هاي قيامت راحت شود!
2. كارمندان سالدار اوين و مراقبيني كه بيش از بيست و پنج سال سابقه كار دارند مي گفتند كه در اوايل انقلاب اسلامي چندين هزار دختر مجاهد خلق را به اينجا آوردند كه سن بيشتر آنها زير بيست سال بود و اكثرا به جرم روزنامه فروشي دستگير شده بودند و آنها همگي محكوم به اعدام شده بودند و قبل از مرگ به دستور اسدالله لاجوردي با آنها آميزش اجباري مي شد.
3. در بند امنيتي 209 كه بودم بازجوي رابط بين وزارت اطلاعات و ويژه روحانيت به نام مستعار سيد حسن حسيني كه يدي در شكنجه داشت و دست و پا و بيني بسياري از نزديكانم را خرد كرده بود، سعي داشت پرونده مرا از اعتقادي به منكراتي بكشاند، مي گفت كه سي سال قبل با سيد عبد الرضا حجازي ارتباط جنسي داشته اي و حشمت الواعظين قمي نيز شاهد است! در حالي كه من در آن سالها براي آموزش وعظ و خطابه به منزلش مي رفتم، هچنانكه به منزل فلسفي، واعظ معروف نيز مي رفتم و داستان دكتر سيد عبد الرضا حجازي كه سخنران مشهور و توانايي بود از اين قرار بود كه بيست سال قبل به همين تهمت او را در اوين كشتند و در حقيقت او در مدرسه فيضيه در سي و پنج سال قبل شاهد خلافكاريها و بي بند و باري هاي آخوندهاي مسند نشين فعلي بود و روي افشاي آن اسرار به دار كينه آويخته گرديد .
به هر حال سعي مي كنم تا آنچه را كه به خاطر مي آورم براي انتقال به اوراق ماندگار تاريخ بگويم.

دانشجویان بازداشت شده پلی تکنیک، با وجود گذشت حدود 2 ماه از زمان بازداشت، همچنان بدون داشتن حق ملاقات با خانواده هایشان در بند 209 زندان اوین نگهداری

دانشجویان بازداشت شده پلی تکنیک، با وجود گذشت حدود 2 ماه از زمان بازداشت، همچنان بدون داشتن حق ملاقات با خانواده هایشان در بند 209 زندان اوین نگهداری می شوند.
حسین ترکاشوند، مجید توکلی، اسماعیل سلمان پور و وحید دانشیار 4 تن از اعضای انجمن اسلامی دانشگاه امیرکبیر در جریان مراسم بزرگداشت"مهندس مهدی بازرگان" در 17 بهمن ماه دستگیر و به زندان اوین انتقال یافتند.
عباس حکیم زاده، مهدی مشایخی، نریمان مصطفوی،احمد قصابان و یاسر تركمن دیگر دانشجویان عضو انجمن اسلامی دانشگاه امیرکبیر نیز، در جریان اعتراضات دانشجویی نسبت به خاکسپاری شهدا در این دانشگاه بازداشت شدند.
مطابق با آیین نامه حقوق شهروندی قوه قضائیه، متهمان در ایام بازداشت حق دارند که با خانواده و وکیل خود ملاقات داشته باشند، با این وجود دستگاه قضایی در ایران، در سالهای گذشته همواره قوانین خود را مورد نقض قرار داده است. هم اکنون با توجه به برخوردهای صورت گرفته با دانشجویان زندانی در دو سال گذشته، بیم آن می رود که آنها در زندان تحت فشار و بدرفتاری قرار گیرند.
طبق اظهارات دانشجویان در تماسهایشان با خانواده، آنان همچنان در سلول انفرادی به سر میبرند.
اظهارات قاضی حداد
حسن زارع دهنوی، معروف به حداد،معاونت امنیت دادستان تهران، که پیش تر نیز بسیاری از پرونده های سیاسی را مورد قضاوت و رسیدگی قرار داده است،چند روز پس از بازداشت دانشجویان، در مصاحبه ای با بیان اینکه، افراد بازداشت شده از جریانات تند دانشجویی بودند، آنها را "افراد تحت تعقیب" خواند.
قاضی حداد در این مورد به ایسنا گفت: «در روز بعد از مراسم خاکسپاری شهدا، چهار نفر در ارتباط با همين مساله و همچنين به دلايل ديگر دستگير شدند كه از مدت‌ها قبل تحت تعقيب قرار داشتند. اين افراد جريانات تند دانشجويي را برنامه‌ريزي و هدايت ‌مي‌كردند و به ارائه‌ي اطلاعات كذب و درج آن در خبرنامه‌ي اميركبير و همچنين مصاحبه با راديوهاي بيگانه مي‌پرداختند. اكثر اين اقدامات از سوي اين چهار نفر صورت مي‌گرفت».
قاضی حداد همچنین در مورد ۴ دانشجوی بازداشت شده در مراسم بزرگداشت مهندس بازرگان گفت: «در مراسم بدون مجوز سالگرد مهندس بازرگان، ۷ نفر بازداشت شدند كه اغلب آنها داراي سابقه هستند كه يكي از آن‌ها مجيد توكلي است كه در پرونده‌ توهين به مقدسات در دانشگاه اميركبير از متهمان اصلي بود. اين افراد از مدت‌ها قبل تحت نظر و تحت تعقيب نيروهاي امنيتي و قضايي بودند.»
این اظهارات درباره این ۴ دانشجو درحالی بیان شد که یک هفته قبل از اعتراضات دانشجویان دانشگاه امیرکبیر به دفن شهدا، به خانواده های حسین ترکاشوند، اسماعیل سلمانپور و کوروش دانشیار گفته شده بود که فرزندانشان در هفته آینده آزاد خواهند شد .
بازداشتگاه 209
بند امنیتی زندان اوین که تحت نظر وزارت اطلاعات، اداره می شود در سال های گذشته محل نگهداری متهمان با جرایم سیاسی بوده است. اغلب دانشجویان بازداشت شده نیز به این بازداشتگاه انتقال پیدا می کنند.
بازداشت شدگان دانشگاه امیرکبیر،پس از بازداشت به بند 209 و سلول انفرادی منتقل شده و تا هفته ها امکان تماس تلفنی با خانواده های خود را نیافتند. آنها تنها توانسته اند، در دفعات محدود، ضمن تماس با خانواده هایشان به آنان خبر دهند که"حالشان خوب است." با این حال تعدادی از آنها از جمله عباس حیکم زاده و حسین ترکاشوند، تاکنون امکان تماس را نیافته اند.
خانواده عباس حکیم زاده، چندی پیش با ابراز نگرانی نسبت به وضعیت سلامتی وی، عدم تماس او را از زمان بازداشت، غیرقانونی و نگران کننده دانستند.
هفت سین در برابر زندان اوین
خانواده های دانشجویان زندانی که طبق وعده قبلی، قرار بود روز 28 اسفندماه با فرزندان خود ملاقات کنند. پس از ساعت ها سرگردانی در برابر زندان اوین، موفق به دیدار با آنها نشدند.
پیش تر قرار بود با دستور دادگاه، خانواده ها بتوانند در آخرین روزهای سال، فرزندانشان را در زندان ملاقات کنند، با این حال مسئولان بند 209 زندان اوین، از این ملاقات ممانعت به عمل آوردند.
با این وجود، جمعی از خانواده های دانشجویان زندانی به همراه گروهی از فعالان دانشجویی و سیاسی، با حضور در برابر زندان اوین در لحظه تحویل سال، قصد داشتند تا سال نو را در نزدیک ترین مکان ممکن با دانشجویان دربند آغاز کنند. با این حال، نیروهای امنیتی و انتظامی مستقر در محل، ضمن برخورد شدید با افراد حاضر در برابر زندان اوین، اقدام به بازداشت 10 تن از آنان نمودند. در این میان، شماری از اعضای شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت، و تعدادی از خانواده های دانشجویان زندانی نیز حضور داشتند.
بازداشت شدگان، پس از دو روز درحالی که شرایط بسیار سختی را در دوران بازداشت سپری کرده بودند، آزاد شدند.
ادامه فشارها بر دانشجویان
تماس تعدادی از دانشجویان با خانواده هایشان در روزهای اخیر از ادامه بازجویی ها و فشارهای غیرانسانی بر آنان خبر می دهد.
به گفته خانواده های دانشجویانی که موفق به تماس شده اند، این دانشجویان به هنگام صحبت کردن دچار مشکل بوده و از فشارهای بسیار زیاد همراه با آزار و اذیت، ابراز ناراحتی می کردند. 11 دانشجو در بازداشت
علاوه بر دانشجویان دانشگاه امیرکبیر،هم اکنون چندین دانشجو از دانشگاه های مختلف نیز در زندان به سر می برند.شبنم مددزاده، دانشجوی دانشگاه تربیت معلم از جمله افرادی است که روز اول اسفندماه بازداشت شد، دستگاه قضائی اتهام وی را ارتباط با گروهک های مخالف نظام اعلام کرد. به گفته خانواده این فعال دانشجویی، وی از سوی بازجویان وزارت اطلاعات جهت انجام اعترا، به شدت تحت فشار قرار دارد. پس از بازداشت وی، نیروهای امنتی، برادر او را که جهت پیگیری وضعیت خواهرش به دادگاه مراجعه نموده بود، بازداشت کردند.
محمد پور عبدالله، دیگر دانشجویی که در بهمن ماه در منزلش بازداشت شده بود، پس از یک ماه نگهداری در بند 209، به زندان قزل حصار انتقال یافته است. وی از دانشجویان طیف چپ دانشگاه تهران است. زندان قزل حصاؤ، در سال های اخیر، به عنوان محلی برای نگهداری افراد با جرایم " شرارت"، "قتل"، " تجاوز" و ... شناخته شده است.
ادامه بلاتکلیفی دانشجویان
علی رغم موضع گیری های مقامات قضایی،علیه دانشجویان زندانی، تاکنون هیچ اتهامی بطور رسمی به آنان نسبت داده نشده است و دانشجویان علی رغم گذشت حدود 2ماه، همچنان دروضعیت بلاتکلیفی نگهداری می شوند. این درحالی است، که مطابق قانون "پرونده متهم می بایست در اسرع وقت جهت صدور حکم، به دادگاه ارسال شود." در سال های گذشته، وزارت اطلاعات، گاه تا چندین ماه، اقدام به نگهداری فعالان دانشجویی نموده است.

خبر فوری؛ هیئت محبان المهدی دانشگاه صنعتی نوشیروانی بابل: دانشگاه را صحنه نهروان خواهیم کرد

آزادنا: هیئت محبان المهدی دانشگاه صنعتی نوشیروانی بابل وابسته به بسیج دانشجویی امروز طی اطلاعیه ای به دانشجویان متحصن اخطار داد و در جواب نامه انجمن اسلامی به نماینده رهبری گفته است: " یادتان باشد که آن سیاهه از یادمان نمی رود و یادتان بماند دگربار اگر خواستید قلم را این گونه به سیاهه بنگارید به شما که فرزندان معنوی اصحاب نهروان هستید. می گوییم تا امروز چهره سید عزیزمان ((نماینده رهبری در دانشگاه)) را جز با تبسم همیشگی اش ندیده ایم که اگر به واسطه اعمالتان چیزی جز این شود، ای برادر، نهروان در پیش داریم."
در چهار روز اخیر بسیج دانشجویی و نهادهای وابسته به ان بارها به دانشجویان توهین و تهدید کردند. اما در تحولی دیگر مذاکره رییس دانشگاه با دانشجویان شکست خورد. دکتر شکری رییس دانشگاه صنعتی نوشیروانی بابل به نمایندگان متحصنین در عصر روز سه شنبه اعلام کرد که از وزارت علوم دستور دارد که با دانشجویان سازش نکنند و در برابر آنها مقاومت کنند. با این حرف رییس دانشگاه عملا برگ دیگری بر کارنامه سیاه زاهدی و احمدی نژاد قرار گرفت.
به گزارش آزادنا: نمایندگان دانشجویان متحصن نیزاعلام کرده اند تا آخرین نفس ها مقاومت می کنند. در روز چهارشنبه دامنه اعتصاب غذا افزایش پیدا خواهد کرد.

خواستهای کارگران ایران خودرو از مدیریت جدید


خواستهای کارگران ایران خودرو از مدیریت جدید
دوستان و همكاران گرامي
سال جديد را با تغيير و تحول جديد آغاز مي كنيم رفتن مدير عامل قديم منطقي و آمدن مدير عامل جديد نجم الدين به شركت مي باشد
براي ما مهم نيست چه كسي مدير عامل مي شود براي ما مهم بر آوردساختن خواستهاي اصلي ما در زمان كنوني است.منطقي با بي توجهي به خيلي از خواستهاي ما و در راستاي خوش خدمتي به سرمايه داران سرانجام همچون غروي به راهي رفت كه آمده بود.
ولي امروز در راس امور ايرانخودرو كسي قرار گرفته است كه خود سالها در ايرانخودرو بوده و بهتر مي داند اگر به خواستهاي ما بي توچهي كند به جاي خواهد رفت كه مديران پر قدرتر از او رفتند.آقاي نجم الدين حتما مي داند ما چه خواستهاي داريم و ايشان مي داند كه اعتصاب 10 تير براي چه در ايرانخودرو ايرانخودرو ديزل به وقوع پيوسته است.ما از مديريت جديد اعلام مي كنيم كه ما كارگران ايرانخودرو براي بر آورد ساختن خواستهاي خود هرگز نه سازش خواهيم و نه عقب خواهيم نشست.
مهمترين خواستهاي كارگران ايرانخودرو در شرايط كنوني بدين شرح است
1-بازگشت به كار تمام كارگران اخراج شده شركتهاي پيمانكاري
2- بازگشت به كار كاركنان نشريه كار آمد و تبرئيه آنان
3-لغو قراردادهای موقت و استخدام رسمی کارگران
4-جلوگیری از گسترش شرکت‌های پیمانکاری و انتقال کارگران آن به خود شرکت
5-اخراج حراست از سالنهاي توليدي وعدم دخالت آنها در امور شخصي كارگران
6- آزادي تشكلهاي كارگري وبرگزاري هرچه سريعتر انتخابات كارگري
7-لغو اضافه کاری اجباری و برداشتن سقف اضافه کار عادی
8- افزایش حق آکورد (حق بهره وری)
9- افزایش حقوق‌ها متناسب با افزایش قیمت‌ها در کشور
10- اجراي طرح طبقه بندي مشاغل
11- اجراي بازنشسته كردن كارگران و لغو سقف پرداخت حق سنوات
12- کاهش فشار کاری با استخدام نیروهای جدی
جمعي از كارگران ايرانخودرو
بيستم و چهارم فروردين 1388
http://khodrokar.blogfa.com

13.4.09

وحید شریفی، کودک 13 ساله کار، روز 13 فروردین ماه، در حالی که پس از فروش فال هایش قصد عبور از خیابان را داشت، دچار حادثه تصادف شد و درگذشت.


وحید شریفی، کودک 13 ساله کار، روز 13 فروردین ماه، در حالی که پس از فروش فال هایش قصد عبور از خیابان را داشت، دچار حادثه تصادف شد و درگذشت.
این اولین بار نیست، که یک کودک در حین کار در خیابان دچار حادثه شده و جانش را از دست می دهد.
وحید شریفی، از کودکان تحت پوشش" جمعیت دفاع از کودکان کار و خیابان" که در کلاس های سوادآموزی این جمعیت شرکت می کرد و در مقطع دوم دبستان درس می خواند، هفته گذشته در حالی که برای فروش فال بیشتر در روز طبیعت به خیابان رفته بود، برای همیشه میان فال ها و آرزوهایش ماند و رفت.
یکی از مددکاران "جمعیت" در یاداشتی در مورد مرگ وحید شریفی نوشته است:" بی سبب نیست که بزرگترین ترس بچه های کار هراس از مرگی فجیع است. مرگی نامعلوم، مرگی در روزمره ترین حالت زندگی !! زندگی این بچه ها مرگ است !! منظورم مرگ کودکی نیست ،مرگ لحظه ها نیست، مرگ آینده شان نیست، منظورم مرگ به معنای پایان زندگی است، مرگی که درست چند لحظه پس از فروش آدامس یا فال به ما رخ می دهد .وحید آخرین آدامس زندگی اش را به کدام مان فروخت؟"
در پیمان‌نامه جهانی حقوق كودك، كار كودكان زیر ۱۵سال و نیز بهره‌كشی از كودكان به هر نحو، چه در مناسبات اقتصادی و چه درمنازعات سیاسی منع شده است. همچنین كودك باید در برابر كاری كه رشد و سلامت او را تهدید می‌كند، حمایت شود.
با وجود چنین اصولی و براساس آمار رسمی سازمان جهانی کار 246 میلیون کودک در جهان مشغول به کار هستند که یک سوم آن‏ها به خود فروشی و تجارت مواد مخدر و 106 میلیون نفر از آن‏ها به کارهای دیگر اشتغال دارند.
آمار رسمی این سازمان نشان می‏دهد که تنها در آسیا، 127 میلیون کودک مشغول به کار هستند.
در ایران نیز، براساس آمارها، 380 هزار کودک 10 تا 14 ساله در ‏سراسر کشور کار ثابتی دارند و حدود 370 هزار کودک به عنوان کارگر فصلی مشغول به کار هستند.
هر ساله تعداد قابل توجهی از کودکان به دلایل مختلف مجبور به ترک تحصیل می‏شوند و مشغول کارهایی چون واکس‏زنی، دست‏فروشی، زباله‏گردی و کار در کارگاه‏هایی هستند که برای آن‏ها جز بیماری و دور ماندن از تحصیل که حق اولیه آن‏هاست، چیزی به همراه نخواهد داشت.
این در حالیست که طبق ماده‌ی 79 قانون کار جمهوری اسلامی ایران به کار گماردن افراد کمتر از 15 سال ، ممنوع است؛ علاوه بر آن ایران به عنوان یکی از اعضای پیمان‌نامه‌ی‌جهانی حقوق کودک، طبق بند 1 ماده‌ی 32 این پیمان‌نامه باید حق کودک را برای برخورداری از حمایت در برابر بهره‏کشی اقتصادی و انجام هر گونه کاری که ممکن است زیان‏بار باشد، خللی در تحصیلش وارد آورد، به سلامتی یا رشد جسمانی، ذهنی، اخلاقی و اجتماعی او آسیب رساند، به رسمیت بشناسد.
با این حال، عدم وجود قوانین مناسب حمایتی یکی از مواردی است که کودکان کار را در معرض آسیب های جدی قرار می دهد. در سال های گذشته،ناهماهنگی در دستگاه‌های دولتی سبب شده تا بحث حمایت و ساماندهی کودکان کار همچنان متولی مشخصی نداشته باشد. از این‌رو هیچ آمار دقیقی در مورد تعداد کودکان کار در ایران وجود ندارد.
از سوی دیگر عدم حمایت مناسب دولت از انجمن های غیردولتی فعال در این زمینه، موجب شده است که این نهادها نیز برای پیشبرد اهداف خود همواره با مشکلاتی چون مشکلات مالی مواجه باشند.
بر اساس آخرین بررسی های سازمان جهانی كار
• به طور كل به ازاي هر 6 كودك در دنيا يك كودك، كار مي‏كند. • 218 ميليون كودك 17-5 ساله در
كل دنيا كودك كار محسوب مي‏شوند. • 126 ميليون كودك در شرايط دشوار مشغول به كار هستند.

گزارش تصویری 3 (عکس و فیلم)از تحصن و اعتصاب نامحدود دانشجویان دانشگاه بابل

آزادنا: صدها دانشجوی معترض دانشگاه صنعتی بابل از ساعت 11:30 روز یک شنبه تحصن روز دوم خود را با اعتصاب غذای گسترده آغاز کردند.بیش از 800 تن از دانشجویان در این اعتصاب غذا شرکت کردند و غذای امروز خود را به بهزیستی اهدا کردند و سینی های خالی را از سلف دانشگاه تا دفتر معاونت دانشجویی فرهنگی دکتر امینی راد چیدند.به گزارش آزادنا؛ سپس دانشجویان معترض به استقبال از سه دانشجویی که از دبروز دست به اعتصاب غذا زده اند آمدند و با آنها به دفتر معاونت فرهنگی دانشجویی رفتند.در طول راه پیمایی شعارهایی نظیر دانشجو می میرد ذلت نمی پذیرد و زندانی سیاسی آزاد باید گردد سر دادند.سپس در دفتر معاونت فرهنگی دکتر امینی راد تحصن کردند که وی در دفترش حاضر نبود.دانشجویان پس از 30 دقیقه تحصن در دفتر معاونت فرهنگی به سمت نمازخانه دانشگاه راهپیمایی کردند. و در پشت درب نمازخانه و صحن ساختمان برق نشستند.هنگامی که رییس دانشگاه و معاونین وی و مسئول نهاد رهبری دانشگاه حجت الاسلام والمسلمین حسینی از دفتر نمازخانه بیرون آمدند توسط دانشجویان متحصن و معترض محاصره گردیدند.آنها هم اکنون در محاصره دانشجویان هستند . مسئول نهد رهبری علیه دانشجویان معترض در بین دو نماز بر بالای منبر سخنرانی کرده است و دانشجویان خواستار این هستند که وی همان حرف ها در جمع دانشجویان معترض هم بزنند تا دانشجویان جواب او را بدهند.
آزادنا: همانطور که در اخبار قبلی درج شد، دانشجویان دانشگاه ، دکتر شکری رییس
دانشگاه و حجت الاسلام حسینی نماینده رهبری در دانشگاه را هنگام خروج از نمازخانه محاصره کردند.رییس دانشگاه که با بی اعتنایی می خواست از جمع دانشجویان عبور کند با شعاررییس مزدور نمی خواهیم حراست زور نمی خواهیم مواجه شد.نماینده نهاد دست به تهدید دانشجویان زد و گفت ما با دانشجویانی که کلاس های درس را تعطیل کردند در کمیته انضباطی برخورد می کنیم.ولی دانشجویان معترض اجازه ندادند که او از جمعشان خارج شود وبا شعار (نصرو من ا... و فتح قریب چیزی نمانده به طلوع سپید) حلقه محاصره را تنگ تر کردند.چند تن از دانشجویان بسیجی به سمت محسن برزگر (یکی از دانشجویانی که از دیروز در اعتصاب غذاست) حمله کردند که با واکنش دانشجویان متحصن روبه رو شد.سپس مسئول نهاد رهبری دانشجویان بسیجی را از منطقه دور کرد و به آنها گفت با انجمنی ها درگیر نشوید.اینها همین را می خواهند.اینها آشوب طلبند.دانشجویان با شعارهای تندی رییس دانشگاه را در حلقه محاصره به دفترش بردند.مسئول دفتر نهاد رهبری دانشجویان بسیجی را جمع کرد و به آنها گفت دانشجویان معترض را با قدرت سرکوب می کنیم.حجت الاسلام والمسلمین حسینی گفت اینها حرمت ها را شکستند و ما با آنها برخورد می کنیم و از دانشجویان بسیجی خواست آرامش خود را حفظ کنند.در همین هنگام یک بنز نیروی انتضامی وارد دانشگاه شد و پس از چند دقیقه توقف در دانشگاه از ترس حمله دانشجویان به کنار سر در دانشگاه رفت.مامورین نیروی انتظامی هم اکنون در سر در دانشگاه هستند.دانشجویان متحصن کلاس های عصر را تعطیل کردند و به خواندن سرود یار دبستانی مشغولند.همچنین دانشجوی دیگری به نام های حمید جهان تیغ نیز دست به اعتصاب غذای نامحدود زد. هم اکنون 4 دانشجو اعتصاب غذای نامحدود کرده اند.آنها در ساعت 3 عصر جلسه بحث دانشجویی با عنوان حق انتخاب نوع پوشش و برخورد حکومت با آن را برگزار خواهند کرد.اخبار تکمیلی همراه با عکس در بخش های بعدی
ارسال خواهد شد.

9.4.09

نامه بهروز جاوید تهرانی آخرین بازمانده 18 تیر 78 از زندان


بهروز جاويد تهراني كه در زندان گوهردشت كرج زنداني است، در نامه‌اي از ملت ايران استمداد طلبيد.
نامه‌ي اين زنداني سياسي را « فعالین حقوق بشر ودمکراسی در ایران» منتشر كرده و در زير آن متذكر شده‌اند كه « بهروز جاوید تهرانی تنها زندانی بازمانده از قیام دانشجوئی ۱۸ تیر در سال ۱۳۷۸ در زندان است».

متن نامه‌ي وي چنين است:
به‌نام سعادت ملت ایران

امروز من از دست ]…[ زندان مخوف رجايی شهر کرج، به مردم ایران پناه می‌برم.مردم عزیز، ]مسوولان زندان[ این‌جا دیگر تمام مرزهای انسانی را زیر پا گذاشته‌اند.دیگر هیچ راهی جز اعتصاب غذا و پناه بردن به شما را نمی‌شناسم.

امروز سه شنبه ۱۷ /۱/۱۳۸۸ خورشیدی با رفتار غیر انسانی مامورین سالن ملاقات با خواهر بنده دیگر صبر من لبریز گردید.مامورین نه تنها مرا به‌شدت و به طرز توهین آمیزی بازرسی کرده و کوچک‌ترین تکه کاغذ حتی شماره تلفن را از من گرفتند همین کار را بطرز بسیار توهین آمیزتر با خواهر بنده کردند. مامورین سالن ملاقات آقایان اسلامی، احمدی، خسروی و خانم شهبازی )مسوولین سالن ملاقات) بدترین رفتاری را که می‌شد با خانواده بنده که برای ملاقات بنده آمده بودند اعمال داشتند. مسوولین سالن ملاقات برای لج‌بازی فقط ۳ دقیقه فرصت صحبت کردن به من دادند. خواهر من پس از یک ماه موفق شد از تهران به کرج آمده و فقط ۳ دقیقه با من حرف بزند. اعتراضات من و خانواده ام چیزی جز خشونت بیشتر را در پی نداشت البته این مساله از مدیریت و از مقامات بالای زندان دستور داده شده بود.

روزی که مرحوم حشمت ساران به طرز بسیار مشکوکی فوت کرد(به قتل رسید) مقامات حفاظت زندان از ما خواستند پیرامون این مطلب با هیچ کس صحبت نکنیم و به این موضوع دامن نزنیم و گرنه عواقب بسیار گسترده‌ای دامن‌گیرمون می‌گردد و همان‌گونه که همه شاهدید عکس این عمل را کردیم و از افشای جنایات آنان فروگزار نکردیم .

مردم عزیز ایران مدتهاست که دیگر به بیماریهای من در بهداری زندان رسیدگی نمی شود. بیماری‌هایی که بر اثر شکنجه‌های وزارت اطلاعات بر من عارض گردیده و بهداری زندان رجايی‌شهر از درمان آن‌چه ام.آر.آی و خروج از زندان نیاز است، خوداری می‌کند. بیماری‌هایی که بر اثر ضربه به پشت سر من و آسیب دیدگی مخچه اکنون ۵۰ در صد از بینايی من را از بین برده است .

مردم عزیز ایران امروز ريیس سالن ملاقات در حضور خانواده‌ام گفت: «ضد انقلاب عوضی، تو را هم می فرستیم پیش رفیقت ساران». این حرف در حضور خانواده موجب شد خانواده‌ام بسیار نگران شوند. مردم عزیزاکنون من بعنوان یک زندانی سیاسی که از قیام ۱۸ تیر ۱۳۷۸ بیش از ۱۰ سال است که در زندان بسر می برم راهی بجز اعتصاب غذا برایم باقی مانده است؟

به همین منظور اعلام می کنم از امروز ۱۷ فروردین به مدت یک هفته به مسوولین زندان فرصت می دهم و پس از آن به اعتصاب غذا دست خواهم زد و تا مسئولین سالن ملاقات از خانواده بنده رسما عذر خواهی نکنند و دیگر زندان‌بانان زندان دست از رفتار حیوانی خود بر ندارند به اعتصاب غذای خود ادامه خواهم داد .

بهروز جاوید تهراني۱۷ فروردین ۱۳۸۸»

اعتصاب کارگران هفت تپه

اعتصاب کارگران هفت تپه

طبق خبر ارسالی به این کمیته امروز سه شنبه ۱٨/١/٨٨ کارگران نیشکر هفت تپه در اعتراض به کم کردن اضافه کاری و عدم پرداخت دست مزد هایشان و نیز اعتراض به دستگیری علی نجاتی رئیس هیات مدیره سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه در محل کارخانه دست به اعتصاب زده اند.

این کمیته ضمن پشتیبانی از این حرکت کارگران هفت تپه ، خواهان حمایت گسترده ی افراد و گروه ها و پوشش دادن خبری و حمایتی از کارگران نیشکر هفت تپه میباشد.
اخبار تکمیلی متعاقبا اعلام خواهد شد.

کمیته دفاع از کارگران هفت تپه
۱٨/١/٨٨
آخرین خبر از وضعیت علی نجاتی
علی نجاتی باید آزاد شود
طبق خبر دریافتی همسر علی نجاتی ، پس از نزدیک به یک ماه پیگیری و بیخبری از وضعیت همسرش امروز یکشنبه ۱۶ فروردین در محل اداره ی اطلاعات اهواز به مدت چند دقیقه وی را ملاقات کرده است.علی نجاتی رئیس هیات مدیره ی سندیکا ی کارگران نیشکر هفت تپه که از ۱٨اسفند ماه توسط نیروهای امنیتی دستگیر شده است ، در این ملاقات با روحیهی بسیار بالا باز هم از به حق بودن مبارزات کارگران نیشکر هفت تپه سخن کفته است و گفته است هیچ گونه اتهامی به کارگران نیشکر و نمایندگانشان وارد نیست.
کمیته دفاع از کارگران هفت تپه ، اعتراض شدید خود را به ادامه ی بازداشت علی نجاتی و ادامه پیگردهای قضایی علیه دیگر نمایندگان کارگران هفت تپه اعلام میکند و خواهان آزادی بدون قید و شرط و فوری علی نجاتی و توقف آزارو اذیت و ارعاب دیگر نمایندگان کارگران نیشکر هفت تپه است.این کمیته تا حصول خواسته های مندرج در اعلامیه ی موجودیت خود به تلاشهای گسترش یابنده ی خود برای رسیدن به این اهداف ادامه خواهد داد.
کمیته دفاع از کارگران هفت تپه ١٦/١/٨٨

5.4.09

جانوری به نام کرزای و تعیین رابطه ميزان همخوابگی مردان در رابطه زناشويی

قانون در افغانستان ميزان همخوابگی مردان در رابطه زناشويی ، و وظيفه زنان را تعيين کرد! کابل-آسوشيتد پرس/ در روز پنج شنبه رييس جمهور افغانستان ، حميد کرزاي، قانونی را تصويب کرد که زنان را وادار می کند که حد اقل چهار روزی يک بار با مردان خود همخوابگی داشته باشند. در اين قانون آمده :" مادامی که مرد در سفر نيست، هر چهار شب يک بار او حق داشتن رابطه جنسی با همسرش را دارد." اين بخشی از ماده 132 قانون جديد تنظيم خانواده است که شيعيان افغانستان که 20 درصد جمعيت افغانستان را تشکيل ميدهند، تنظيم کرده اند. اين قانون تصريح می کند: " به جز زمانی که زن بيمار است يا مريضی ای دارد که در اثر رابط جنسی ميتواند وخيم تر شود، او موظف است به نياز جنسی شوهرش پاسخ مثبت دهد." به زنان نيز در اين قانون حق بر آوردن نياز جنسی اشان داده شده ، اما با زمانبندی! ديگری. مرد فقط تا 4 ماه ميتواند از بر آوردن نياز زن خود داری کند! اين قانون که توسط حامد کرزای و بدون بحث در مجلس تصويب شده است در کابل مورد انتقاد شديد واقع شده است. دليل اين نقد زير گرفتن همه جانبه حقوق زنان است. نهاد توسعه زنان سازمان ملل نيز دولت افغانستان را متهم کرده است که " تجاوز در چهار چوب زناشويی را مشروعيت می بخشد." آنچه مسلم است اين قانون از جنبه های بسياری حقوق بشر را نقض می کند.
يک سخنگوی کرزای در اين رابطه به مطبوعات گفت:" رييس جمهور اعتراضات را شنيده و به آنها توجه دارد"!!

4.4.09

نیاز فوری کبودوند، خرسندی و اسانلو به مرخصی استعلاجی


ماده 3 اعلاميه جهاني حقوق بشر اعلام داشته: <هر فرد از حق زندگي، آزادي و امنيت شخصي برخوردار است> درگذشت دو زندانی سیاسی به فاصله کمتر از دو هفته در زندان های ایران، نشان از آن دارد که دستگاه قضایی و مدیریت زندان، هرگز تمهیدات لازم را برای حفظ جان زندانی در زندان نیاندیشیده اند.
امیرحسین حشمت ساران، و امیدرضا میرصیافی، دو زندانی سیاسی که در زندان های رجایی شهر و اوین، جان باختند، هر دو به دلیل دارا بودن بیماریهایی، می بایست در خارج از زندان تحت درمان قرار می گرفتند. با این وجود،اصرار وزارت اطلاعات ودادگاه انقلاب، به عدم خروج زندانیان سیاسی از زندان، موجب آن شد که امکانات محدود پزشکی در زندان و عدم تعهد پزشکان زندان نسبت به جان زندانیان، موجبات مرگ آنان را فراهم آورد.
صرف نظر از اینکه، در موارد فوق، سلسه اصولی از حقوق زندانیان نقض شده است. این سوال پیش می آید، که چه کسی مسئول جان زندانیان در زندان است؟
بر طبق اسناد بین المللی "هنگامی که یک دولت افراد را از آزادیشان محروم می کند، مسئولیت مراقبت از سلامتی آنان را چه در خصوص شرایط نگهداری و چه درمان فردی آن ها که ممکن است در نتیجه شرایط نگه داری شان لازم باشد، عهده دار می شود."
این بدان معنی است، که " مسئولیت جان زندانی، مادامی که در زندان است، بر عهده سیستم قضایی است."
ماده 102 آيين نامه اجرايي سازمان زندان ها و اقدامات تأميني و تربيتي كشور مصوب 20/9/1384 مقرر داشته كه بهداري زندان مكلف است حداقل ماهي يك بار به انجام تست پزشكي تمامي محكومان مبادرت نمايد.
با این حال در ماده 103 آيين نامه اجرايي فوق آمده: <تا جايي كه امكان پذير است بايد ترتيبي اتخاذ شود كه احتياج هاي درماني و بهداشتي محكومان بيمار در داخل موسسه يا زندان تامين شود تا به انتقال محكوم به خارج از موسسه يا زندان نيازي نباشد. با اين همه در موارد ضروري خروج محكوم از زندان براي معالجه بايد با تاييد بهداري زندان و اجازه رئيس موسسه يا زندان و موافقت قاضي ناظر باشد. در موارد فوري محكوم بيمار به دستور پزشك يا بهداري زندان و اجازه رئيس موسسه يا زندان يا جانشين او به بيمارستان اعزام مي شود و مراتب بايد در اسرع وقت به صورت كتبي به قاضي ناظر گزارش شود...>
دراین اصل، درمان زندانی و انتقال او به خارج از زندان تنها با اجازه رئیس زندان مجاز دانسته شده است. این در شرایطی است که نظر ریاست زندان، می تواند نظریه پزشکی دال بر ضرورت انتقال بیمار به خارج از زندان را منتفی نماید.
در دو سال گذشته حداقل 5 زندانی سیاسی به همین دلیل در زندان های ایران در گذشته اند.
اکبر محمدی اولین نمونه ای بود که با وجود تشخیص پزشکی قانونی مبنی بر" عدم توانایی تحمل کیفر" و در حالی که در مرخصی استعلاجی به سر می برد، مجددا از سوی مأموران وزارت اطلاعات در منزلش بازداشت و به زندان انتقال یافت. وی حدود یکسال پیش از آن با دریافت مرخصی استعلاجی، قصد داشت تا در خارج از زندان به درمان بیماریهای خود بپردازد. با این وجود، پس از انتقال مجددش به زندان اوین، او در اعتراض به عملکردغیرقانونی وزارت اطلاعات، دست به اعتصاب غذا زد. مسئولان زندان بدون توجه به شرایط حاد جسمانی او، از توجه به خواسته هایش خودداری کردند و محمدی پس از ده روز در زندان اوین جان باخت.
دستگاه قضایی، هرگز پاسخ نداد، بر اساس چه مجوز و دلیلی، اکبر محمدی با وجود دستور اکید پزشکی قانونی در مورد لزوم درمان وی در خارج از زندان، مجددا به زندان بازگردانده شد.
پس از آن و به فاصله کوتاهی، ولی الله فیض مهدوی، در شرایطی مشابه در زندان رجایی شهر جان باخت. مسئولان قضایی علت مرگ وی را خودکشی دانستند. فیض مهدوی نیز در اعتراض به عدم صدور مجوز مرخصی، دست به اعتصاب غذا زده بود.
عبدالرضا رجبی، دیگر زندانی سیاسی است، که پس از انتقالش به زندان رجایی شهر، به صورت نامعلومی درگذشت. زندانیان سیاسی در زندان اوین می گویند: " شرایط جسمانی وی بسیار وخیم بوده است، و او نیاز داشت تا در خارج از زندان مورد مداوا قرار گیرد." با این حال نه تنها به این امر توجه نشد، بلکه او در شرایط بیماری، از زندان اوین به زندان رجایی شهر تبعید شد و سپس خبر درگذشت او اعلام شد.
امیرحسین حشمت ساران نیز، یکی از آخرین کسانی است که به دلیل بی توجهی مسئولان بهداری زندان نسبت به شرایطش، در بیمارستانی خارج از زندان جان باخت. مسئولان زندان، تنها زمانی او را به بیمارستان انتقال دادند که او جانش را از دست داده بود و پزشکان بیمارستان نتوانستند او را نجات دهند. امیرساران، در سال 83 به اتهام تشکیل گروه غیرقانونی محکومیت سنگین 16 سال حبس دریافت کرد و دراین مدت با وجود اینکه، چندین بار دچار حمله قلبی شده بود، اجازه استفاده از مرخصی را نیافت. و امیدرضا میرصیافی، آخرین موردی است که عدم توجه کافی مسئولان بهداری زندان، موجبات مرگش را فراهم کرد. به گفته سایر زندانیان سیاسی، وی به راحتی می توانست زنده بماند، اگر و تنها اگر پزشکان زندان، او را به بیمارستانی در خارج از زندان انتقال می دادند.
به نظر می رسد، عدم رسیدگی مناسب پزشکی به زندانیان،درآینده قربانیان بیشتری خواهد داشت و این در شرایطی است، که اخبار منتشر شده، تنها زندانیان سیاسی را دربر میگیرد و بسیاری از زندانیان عادی نیز، در شرایطی مشابه در زندان جانشان را از دست می دهند.
سکوت دستگاه قضایی و عدم صدور مجوز برای وکلای افراد یاد شده، جهت پیگیری دلایل مرگ موکلانشان، ابهامات در مورد علل درگذشت زندانیان را افزایش داده است.
از این رو، هم اکنون بیش از هر زمان دیگری نسبت به سلامتی زندانیان سیاسی در زندان های ایران، نگرانی وجود دارد. در زیر وضعیت سه زندانی سیاسی که نیاز فوری به درمانهای پزشکی خارج از زندان دارند به طور خلاصه اشاره شده است. بدیهی است، مخالفت با مرخصی استعلاجی این زندانیان، به منزله عدم توجه قوه قضائیه و دادگاه انقلاب به سلامت زندانیان تلقی می شود.
محمد صدیق کبودوند
رئیس سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان، که به اتهام " تشکیل گروه غیرقانونی" با محکومیت سنگین از سوی دادگاه انقلاب مواجه شده است، علی رغم شرایط نامناسب جسمانی تاکنون امکان استفاده از مرخصی را نیافته است.
مأموران امنیتی کبودوند را در تاریخ دهم تیرماه سال 1386 بازداشت و سپس او را به زندان اوین بند 209 منتقل کردند که تحت مدیریت وزارت اطلاعات است. کبودوند به مدت 5 ماه در سلول انفرادی این بند نگهداری شد.
وی در طی یکسال گذشته، چندین بار در زندان، دچار حمله قلبی شد و با اینکه پزشکان زندان برای وی " انتقال به بیمارستان خارج از زندان " را توصیه نمودند، سخنگوی قوه قضائیه شرایط وی را عادی دانست .
براساس گزارش سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان، کبودوند طی دو ماه گذشته، دوبار به بیمارستان خارج از زندان انتقال یافته است. با این حال، مسئولان زندان، اجازه تداوم معالجات پزشکی وی در خارج از زندان را صادر نکرده اند. هم اکنون نسبت به وضعیت سلامتی کبودوند، نگرانیهای جدی وجود دارد.
عباس خرسندی
دبیر کل "حزب دموکرات ایران" نیز به اتهام تشکیل گروه غیرقانونی از سوی شعبه 15 دادگاه انقلاب، به تحمل 8 سال زندان محکوم شد.
این زندانی سیاسی علیرغم ابتلا به بیماری قلبی ، بیماری اعصاب و رنج و دردهای متداومی چون سردردهای مزمن و مشکلات دستگاه گوارشی کماکان از رسیدگی پزشکی مورد نیاز محروم است.
وی که پیش از بازداشت تحت درمان بوده است، پس از بازداشت و تاکنون جز رسیدگی‌های سطحی بهداری زندان خدمات پزشکی مورد نیاز خود را دریافت نکرده است. همچنین درخواست مرخصی استعلاجی او نیز مورد مخالفت مسئولین مربوطه قرار گرفته است.
عباس خرسندی، از جمله زندانیانی است، که خانواده اش بارها نسبت به شرایط نامناسب جسمانی اش، به خصوص بیماری قلبی او، ابراز نگرانی کرده و هشدار داده اند.
منصور اسانلو
رئیس هیئت مدیره سندکای شرکت واحد اتوبوسرانی که از سوی دادگاه به 5 سال حبس محکوم شد. در شرایطی راهی زندان شد که از بیماری حاد چشم رنج می برد و می بایست عمل جراحی ای را بر روی چشمش انجام می داد. با این حال منصور اسانلو، تا چندین ماه پس از بازداشت، اجازه اعزام به بیمارستان را نیافت و پس از آن تحت مراقبت های شدید امنیتی به بیمارستان منتقل و تحت عمل جراحی قرار گرفت. اما مسئولان زندان به وی اجازه ندادند تا دوران نقاهت خود را در بیمارستان سپری کند. آنان بلافاصله اسانلو را به زندان انتقال دادند.
همچنین ابراهیم مددی دیگر عضو هیئت مدیره سندیکای شرکت واحد نیز که از بیماریهایی چون دیابت و پروستات رنج می‌برد، بدون رسیدگی پزشکی مناسب در زندان رجایی شهر نگهداری می شود.
توضیح آنکه اسامی یاد شده، با بررسی وضعیت زندانیان سیاسی در زندان های ایران به طور قطع افزایش خواهد یافت. کمیته گزارشگران حقوق بشر، خانواده های زندانیان سیاسی و کلیه افرادمطلع را فرا می خواند تا با جمع آوری گزارشات پزشکی در مورد وضعیت سلامتی زندانیانی که نیاز فوری به خدمات پزشکی دارند، و کمک به
انتشار آن، تلاش نمایند تا مانع از مرگ تدریجی این زندانیان در زندان شوند
لینک به صفحه اصلی:

3.4.09

یک زندانی در زندان اصفهان در آستانه اعدام قرار دارد

یک زندانی در زندان اصفهان در آستانه اعدام قرار دارد

بنابه گزارشات رسیده از زندان مرکزی اصفهان (دستگرد) ،زندانی حبیب باقریان 29 ساله ،قرار است که حکم اعدام وی را 30 فروردین ماه به اجرا در آورند.
اخیرا خانواده آقای باقریان برای پیگیری حقوقی پرونده فرزنشان به اجرای احکام دادگاه مراجعه می کنند در آنجا به آنها گفته می شود که تاریخ اجرای حکم اعدام فرزندشان 30 فروردین ماه تعیین شده است.همچنین به این خانواده او گفته شده است که اگر هم شاکی خصوصی وی رضایت دهد تاثیری در عدم اجرای حکم اعدام وی نخواهد داشت. این در حالی است که او مرتکب قتل نشده است.
زندانی حمید باقریان دی ماه 1382 دستگیر شد و به بازداشتگاه اداره آگاهی شاهین شهر منتقل گردید.مامورین آگاهی برای گرفتن اعترافات مد نظر خود او را به مدت 10 روز تحت شکنجه های جسمی قرار دادند.زمان شکنجه بعد از وقت اداری بود و در زیر زمین اداره آگاهی شاهین شهر صورت می گرفت.شکنجه جسمی علیه این زندانی به حدی بود که بدن او در اثر ضربات کابل کبود شده بود و وضعیت جسمی بسیار حادی داشت .هگامی که او را می خواستند به زندان مرکزی اصفهان تحویل دهند آنها از ترس اینکه او در زندان فوت کند از پذیرش او برای مدتی خوداری می کردند .
زندانی حبیب باقریان در شعبه 4 دادگاه عمومی شاهین شهر به اتهام آدم ربائی و تجاوز محکوم به مرک شد. او در تاریخ 20 آذر 1384 برای اجرای حکم اعدام برده شد و حتی طناب دار هم بر گردن او قرار دادند ولی در آخرین لحظات از اعدام وی منصرف شدند.سال گذشته پرونده آقای باقریان به دیوان عالی کشور ارسال شد و دیوان عالی حکم اعدام او را تایید کرد و به خانواده او گفتنه شد که رضایت شاکی خصوصی تاثیری بر عدم اجرای حکم اعدام او نخواهد داشت.
سیاست سرکوبهای گسترده مردم ایران مانند اعدام زندانیان سیاسی، اعدام کودکان،اعدامهای گروهی ،سنکسار ،دستگیریهای گسترده فعالین دانشجوئی ،کارگران ،زنان و سیاسی توسط علی خامنه ای ولی فقیه مطلقه رژیم تعیین می شود و برای اجرا به دست دادگاه های انقلاب و وزارت اطلاعات سپرده می شود. این سیاست در تعارض با کنوانسیونهای حقوق بشری و معاهدات بین المللی است که این رژیم ملزم به اجرای آنها است و نقض آنها در ابعاد گسترده و سیستماتیک به عنوان جنایت علیه بشریت محسوب می گردد .
فعالین حقوق بشر ودمکراسی در ایران، اعدام زندانیان که با اهداف سیاسی و برای ایجاد رعب و وحشت در بین مردم است را محکوم می کند و از دبیر کل سازمان ملل خواهان مداخله برای پایان دادن به اعدامها در ایران است.
فعالین حقوق بشر ودمکراسی در ایران 14 فروردین ماه برابر با 04 آپریل 2009
گزارش فوق به سازمانهای زیر ارسال گردید:
کمیساریای عالی حقوق بشر
کمسیون حقوق بشر اتحادیه اروپا
سازمان عفو بین الملل
سازمان دیدبان حقوق بشر

http://pejvakzendanyan.blogfa.com
pejvak_zendanyan10@yahoo.com
pejvakzendanyan@gmail.com
tel. :

این عمل به شدت زشت و ضد بشریست

جلوگيري از ورود پزشكان عراقي به اشرف، ممانعت ازجراحي يك بيمار سرطاني و 4عمل جراحي ديگربدستور موفق ربيعي
اقدام جنايتكارانه و ضدانساني براي جلب رضايت استبداد سياه ديني
اطلاعيه دبيرخانه شوراي ملي مقاومت ايران
روز جمعه 14فروردين (3آوريل2009)، نيروهاي عراقي بهدستور موفق الربيعي از ورود 3پزشك عراقي كه براي عمل تومور داخلي خانم فاطمه عليزاده (مبتلا به سرطان) و انجام 4عمل جراحي ديگر به اشرف رفته بودند, جلوگيري كردند. پزشكان عراقي شامل يك خانم متخصص بيهوشي و دو جراح متخصص بودند كه براي آمدن همزمان آنها به اشرف, از مدتي پيش هماهنگي شده بود. نماينده دولت عراق و فرمانده نيروي عراقي نيز درحضور فرمانده نيروي آمريكايي در اشرف, اعلام موافقت كرده بودند و مشخصات كامل هر سه طبيب نيز به نيروهاي عراقي داده شده بود. علاوه بر اين, يكي ديگر از ساكنان اشرف (خانم قدسيه گنجهاي) با عارضه ناگهاني مشكوك به آپانديسيت حادّ مواجه شده و نيازمند رسيدگي عاجل پزشكي بود.
در شرايطي كه ساكنان شهر اشرف امكان تردد و دسترسي به بيمارستانهاي عراقي را ندارند, خدمات مورد نياز پزشكي يا بهصورت خودكفا و يا با دعوت از پزشكان عراقي به اشرف صورت ميگيرد. در چنين وضعيتي, ممانعت از ورود پزشكان يك اقدام جنايتكارانه ضدانساني است. اين اقدام كه به دستور موفق الربيعي براي خوش خدمتي و جلب رضايت استبداد سياه حاكم بر ايران صورت گرفت, نقض ابتدايي ترين حقوق انساني حتي در شرايط جنگي, در تعارض با حقوق بشر و همه معيارهاي انساني و قوانين بشردوستانه بين المللي است. موفق الربيعي در مصاحبه با تلويزيون الفرات در 12فروردين به صراحت گفته بود«به تدريج حضور آنها در عراق را تحمل ناپذير ميكنيم».
اقدام لئيمانه امروز, بار ديگر نيات شوم فاشيسم ديني حاكم بر ايران را براي ايجاد يك فاجعه انساني در اشرف بارز ميكند. مقاومت ايران رئيس جمهور و دولت آمريكا و دبيركل و شوراي امنيت ملل متحد و سازمانهاي بين المللي بهويژه صليب سرخ بين المللي را به دخالت فوري براي جلوگيري از اين فاجعه در اشرف فرا ميخواند.
دبيرخانه شوراي ملي مقاومت ايران
14 فروردين 1388 ( 3 آوريل 2009)

2.4.09

مطلبی از شیوا نظر اهاری

بازی نابرابری است...
امیدرضا..
حقوق بشری که مداست این روزها...
بازی نابرابر.. که رفاقت ها را دارد از بین می برد..
برای حقوق بشر؟ اسم؟ قدرت؟ یا هیچ...
بوی نفرت می آید..
این فتیله دارد به انتها می رسد...

دلم می خواهد، خیلی دلم می خواهد بگویم: ما فلنگ را بستیم و رفتیم، شما بمانید و این کثافت ها..
امیدرضا...

بی ربط: این کتاب را آن موقع ها، پیش ترها، دوستی داد، یادم است، گفت : وقتی بخوانیش، برایت میشود عین حافظ، هیچ وقت کلماتش، سطرهایش کهنه نمی شود، هیچ وقت به انتها نمی رسد.. باور نکردم آن موقع، شاید در دلم چیزی هم گفته باشم.. اما راست گفت.. عجیب آرامم می کند کلماتش در نکبت چنین روزهایی... راست می گفت، شد حافظ برایم
" باردیگر شهری که دوست می داشتم"
http://azadiezan.mihanblog.com/post/18