10.3.06

به سرخي خون

به سرخي خون
...وخون اغاز و پايان توست
وخون است و خون,
تمامي لاله ها در خون خفته اند و تو هنوزتشنه اي
لوله ارتجاع سياهت را برشقيقه ام نهاده اي
شنيدن اه مرا به انتظار نشسته اي
چشمان مرا بسته اي اما تورا ميبينم
چهره كريه تو را حس ميكنم
چشمانت سالهاست كه بسته اند
فرمانبري, مطيعي عمله شيطاني دستور از بالا داري
بكش ميكشي امربري بي قيد و شرط
ماموري ومعذور
وخون جرعه جرعه ميطلبي
جوشش ابدي خون هابيل ها تو را سيراب نخواهد كرد
جهان شمول است كشور, شهر, دانشگاه, بيمارستان و زندان نمي شناسد
دوست و اشنا پير و جوان زن و مرد ندارد
فقط بكش و بكش
و خون است و خون
يكسره سرخ سرخ به سرخي لاله هاي وطنم
البته نوشنده از خون ميترسدازطغيان
از سرانجام خونها
از اينكه مشتي خواهيم شد
با پنبه سر مي برد در خفا در گوشه اي كنار ان رود
نيمه هاي شب جوخه ها, اعدام
بدور از چشم انظار
پنهان همچون خفاشي خون اشام
خون لاله هاي وطن را مي مكد
اواستبداد سياه ,ارتجاع حاكم است
اصلا اين او كيست
اجنبي است , تحميل شده تزريق شده
منتصب است راي مردم به او منفي است اما او هست
جمهوري است ديكتاتوري معنا ميشود
مهره اي است از پيش تعيين شده چون ماري سياه از استبن سر بر مي اورد
ظاهري اراسته دارد,اما زالو صفت
قداست معنا ميشود
خون من و ما را مي مكد خون وطنم را مي مكد
براستی تو كه هستي اي غريبه
اي اقليت, اقليت, اقليت ,اين همه خون بس نيست
اي اغاز و پايانت خون
سرانجام زمان صفر مرگ فرا ميرسد
به ازادي خواهم رسيد
چشمانم بسته است ولي از درون ميبينم
گروهي مي ايند با عجله گوئي ميراثي به انها نرسيده طلبكارند
تند تند حكم خوانده ميشود و
اتش, اتش, اتش
و تو ميائي و ميچكاني
امر به چكاندنت ميكنند
اخر روح سرخم ازاد ميشود سبكبا ل همچون بيرق سرافراز وطنم
به اهتزاز در ميايم و تو خرسندي از خوش خدمتي به اربابت
غلامي حلقه به گوش ومن بالا ميروم ارام و سبك نعش خودم را ميبينم كه بر دوش هزاران لاله نورسيده وطنيست
فرياد كنان به خونخواهي بر خواسته اند
از هرقطره خونم هزاران لاله ميرويد و سراسر وطنم لاله گون خواهد شد
به سرخي خون
مجيد كريمي فعال دانشجوئي
از زندانشهري در تركيه
Tel:90_555_355_2186

No comments: