31.3.06

تهديد به اعدام زندانيان مجاهد خلق افزايش يافته است


تهران ـ 6 فروردين.
گزارشهاي رسيده از تهران، از ادامه تهديدات رژيم به اجراي احكام اعدام زندانيان مجاهد خلق در زندان گوهردشت حكايت مي كند.بنا به اين گزارش، روز جمعه4فروردين حكم اعدام مجاهد خلق ولي الله فيض مهدوي به وي ابلاغ شده است. اين گزارش حاكي است كه او حكم را امضا كرده و گفته است اجازه نخواهم داد كه مرا با مظلوميت مانند حجت به شهادت برسانند كاري مي كنم كه دنيا سر اينها خراب شود.
به گزارش رسيده خانواده هاي زندانيان سياسي مجاهدين نگران به اجرا در آمد احکام صادر عليه زندانيان هستند. بر اساس احكام مزبور، 7 تن از زندانيان در معرض اعدام قرار دارند.اين افراد شامل:
سعيد ماسوري. ولي الله فيض مهدوي. غلامحسين کلبي. خالد حرداني. فرهنگ پورمنصور. شهرام پورمنصور و عليرضا کرمي خيرآبادي مي باشد
.بنا به اين گزارش برخي از اين زندانيان بيمار هستند و زندانبانان از ارائه امكانات درماني به آنان خودداري مي كنند.لازم به يادآوريست كه گروههايي از دانشجويان و زنان روز سيزده بدر را به عنوان روز اعلام همبستگي با زندانيان سياسي اعلام كرده و از هموطنان خواستار پيوستن به اين حركت و اعلام حمايت از زندانيان سياسي مي باشند.
اين اقدام در ادامة سلسله تهديدهايي است كه از زمان ارجاع پروندة رژيم آخوندي به شوراي امنيت توسط دژخيمان عليه زندانيان سياسي صورت ميگيرد.

کمیته پیگیری وضعیت زندانیان سیاسی زندان رجایی شهر

29.3.06

بدون شرح


نماینده رژیم در آژانس: فعالیت غنی سازی اورانیوم خوب پیش می رود



نماینده رژیم در آژانس: فعالیت غنی سازی اورانیوم خوب پیش می رود
نماینده جمهوری اسلامی در آژانس بین المللی انرژی اتمی در گفتگو با خبرگزاری رویتر بار دیگر بر ادامه فعالیتهای مشکوک هسته ای رژیم تهران تاکید کرد و گفت "پژوهش های ما در مورد غنی سازی اورانیوم بخوبی پیش می رود و این برنامه قرار است در سال جاری توسعه یابد و هرگز متوقف نخواهد شد."
وی گفت "جمهوری اسلامی در نظر دارد در سه ماهه آخر سال جاری میلادی سانتریفوژهای بیشتری برای یک برنامه پژوهشی غنی سازی بزرگتر نصب نماید که شامل سه هزار دستگاه سانتریفوژ خواهد شد."
به گفته رویتر، نماینده جمهوری اسلامی از پاسخ به این سئوال که چه زمانی آزمایش 164 دستگاه سانتریفوژ با گاز هگزافلوراید اورانیوم آغاز خواهد شد، خودداری کرده است.
از سوی دیگر دیوید آلبرایت، بازرس سابق تسلیحاتی سازمان ملل و مدیر موسسه علوم امنیت بین المللی در واشنگتن روز گذشته طی یک مصاحبه رادیويی از جمله گفت به علت مخفی کاریهای رژیم تهران و عدم همکاری آن با آژانس بین المللی انرژی اتمی، این نگرانی وجود دارد که این رژیم برنامه مخفی برای ایجاد تاسیسات جهت غنی سازی اورانیوم داشته باشد، لذا باید همین الان جامعه بین المللی واکنش نشان داده و جلوی فعالیتهای آن را بگیرد.
وی گفت رژیم تهران ممکن است یک سال، سه سال یا پنج سال با بمب اتمی فاصله داشته باشد، اما زمان برای واکنش مناسب، همین الان است.

فراخوان عمومی ازطرف زندانیان سیاسی / جشن ملی سیزده بدر و" روبان سه رنگ ایرانی"


انتشار: کمیته دانشجویی گزارشگران حقوق بشر شماره 16-2006 تاریخ 3/1/ 1385


فراخوان عمومی ازطرف زندانیان سیاسی / جشن ملی سیزده بدر و" روبان سه رنگ ایرانی"

4 فروردین 1385

انتشار: کمیته دانشجویی گزارشگران حقوق بشر شماره 16-2006 تاریخ 3/1/1385 فراخوان عمومی ازطرف زندانیان سیاسی / جشن ملی سیزده بدر و" روبان سه رنگ ایرانی"

1- 27

سال گذشته، انباشت مطالبات ایرانی به دلیل خصلت اقتدارگرایانه رژیم وسرکوب ازیکسو وجهالت وناتوانی " تئوریک" وعملی حکومت دینی از دیگرسو، صورت گرفته وبه همین دلیل ضرورت یک " انقلاب دمکراتیک" را بدیهی می نماید.

2 -

متناسب با گسترش ارتباطات وپیشرفت دانائی درهمه زمینه ها وفهم شهروندان ایرانی ازحقوق مدنی، انسانی ودمکراتیک خود،به لحاظ نظری، چشم اندازروشنی ازآنچه می خواهیم و" مدینه فاضله " ایرانی ومهندسی یک ساختار سیاسی دمکراتیک ،درپیش روی ماست.

3 -

دریک دهه اخیر،ودربین " اپوزیسیون" درون وبرون مرز یک " وفاق بین الاذهانی " برای جایگزینی " دمکراسی خواهی" بصورت یک گفتمان مسلط درآمده ودوجناح اصلی " آپوزیسیون" یعنی " جمهوری خواهان" و" مشروطه خواهان" به این لحاظ به یک تصمیم جمعی رسیده اند.

4-

" جنبش کارگران ، جنبش زنان، جنبش فرهنگیان ،جنبش روزنامه نگاران ونویسندگان ،جنبش قومیتهای ایرانی" به نحو بارزی شکل گرفته واین "جنبش ها" ، ضمن ابراز مطالبات ملی وصنفی خود،هزینه های فراوانی رامتحمل شده اند.

5-

با وجود برداشتن گامهای اساسی ،اما باید پذیرفت که "جنبش دمکراتیک ملت ایران" ،به لحاظ تجسد وعینیت یافتن،هنوزمراحل "جنینی" خود را طی می کند. بدون تردید ،اولین گام برای برون رفت ازاین مرحله "جنینی" "اتصال وهماهنگی "جنبشهای صنفی"، "قومی وطبقاتی" بایکدیگر وتبدیل به یک "جنبش ملی دمکراتیک"است.

6-

برای آماده سازی زمینه های شکل گیری یک "جنبش ملی دمکراتیک" ،درزمان فعلی وبصورت مشخص چندپیشنهاد حداقلی رامطرح می کنیم. امید است ،" اپوزیسیون " درون وبرون مرز بویژه کسانیکه ازتریبون برخوردارهستند با پرهیز ازتفکرات ،" ایده الیستی "، "اراده گرایانه"،"انفعالی" " پوپولیستی"،"اگوئیستی"، "تنگ نظرانه" ودرجهت " یکی شدن" همه نیروهای مبارزو"دمکرات"،این پیشنهادات رامدنظرقرارداده ودرصورت توافق برای تحقق آنها دست به یک "جنبش همگانی" بزنند.

الف) - آزادی زندانیان سیاسی ومسئله حقوق بشر رابه عنوان یک شعارملی برای سال 1385انتخاب کنیم.مسئله زندانیان سیاسی برای رژیم به اندازه ای مهم است که حتی ازمرخصی نوروزی آنان جلوگیری کرد.

ب )- درشرایطی که حتی بنیادگراها به علامت همبستگی جهانی از" چفیه" استفاده می کنند،" دمکراسی خواهان ایرانی برای "جنبش خود" هیچ نشانه ای گزینش نکرده اند. پیشنهاد ما این است که "روبان سه رنگ ایرانی" برگرفته ازپرچم سه رنگ ایران (سبز-سفید-سرخ) به عنوان یک " نشانه ملی" برگزیده شود.

پ)- "جنبش ملی سیزده بدر"، بهترین فرصت برای طرح وتبلیغ " روبان سه رنگ " است. این حرکت می تواند درپهنه ایران عزیز صورت بگیرد. اما درتهران ،مبارزین وخانواده های زندانیان سیاسی،پارک ملت رابرگزیده اند.

انتظارما از"اپوزیسیون دمکرات"، این است که به صورت موثر بر این پیشنهادهای حداقلی در سال 1385 تمرکز کنند.


اسامی زندانیان به ترتیب الفبا : 1-حجت بختیاری- 2.محسن پاپیری- 3.بهروزجاوید تهرانی- 4.بینا داراب زند-5. مهردادحیدرپور- 6.امیرحشمت ساران- 7.حیدرقلی سلطانی- 8.اسدشقاقی-9. هاشم شاهین نیا- 10.حشمت طبرزدی- 11.ولی الله فیص مهدوی- 12.منوچهرمحمدی- 13.حمید رضا محمدی- 14.ابراهیم مومنی-15. بهنام وفاسرشت -16خالدحردانی -17.جعفراقدام کمیته دانشجویی گزارشگران حقوق بشر http://komitegozareshgar.blogfa.com

komite_gozareshgar@yahoo.com

25.3.06

پنج زن

ای تارهای قالی،
انگشتان من با شما انس گرفته اند،
میبافم ورنگ می زنم همچون خون،
رجها همه خونین،
در پس آن غصه ها نهفته
گریه مادرم، پدرم، خودم شبهای بیخوابیم،
چشمان برادرم که باید شیر بخورد
در کجا،
پشت دار قالی
ببافم شبی را با ستارگان زیاد
ببافم خورشید خندان را
صبح سپیده را
ببافم گلهای سرخ وسپید، سبزو زرد
ای انگشت های نازنینم سالم می خواهمتان،
زیرا باید ببافم این دست،
دستهای من رنج سالهای پشت دار قالی بر آن نهفته است
این است دستهای من
این است دستهای من

اکنون نوبت آزادی زرافشان است

به نظر می رسد در شرایط فعلی باید برای آزادی وکیل شجاع پرونده ی قتل های زنجیره ای یعنی ناصر زرافشان فعالیتی دوچندان کرد. این امر بدین معنا نیست که آزادی دیگران کم اهمیت تر است و یا زرافشان مهم تر از آنان است . بلکه تنها شروع یک حرکت عینی و مشخص استعاقبت گنجی بعد از گذراندن ۶ سال پر فراز نشیب و پر دغدغه و نگرانی از زندان آزاد شد. گنجی با زمستان رفته بود و با بهار آمد. در مورد او زیاد نوشته شده است و صحبت شده! شاید اکنون کمتر کسی در جامعه باشد که اندکی مسائل سیاسی و اجتماعی روز را دنبال کند و در مورد گنجی چیزی نداند. این امر خود یک دست آورد بزرگ است. این را به جرات می توان گفت که اگر الین حجم از اطلاع رسانی و تلاش و پیگیری اصحاب قلم و سخن نبود حاکمیت دلش رضا نمی داد که به این سادگی ها گنجی را آزاد کند. شاید این امر را با اندکی بالا و پایین کردن یک پیروزی هرچند کوچک برای جنبش مردمی جامعه ما دانست. حال که گنجی آزاد شده آیا وظیفه ما تمام شده است؟ قطعا پاسخ منفی است. بلکه به نظر می رسد که ما اکنون کار های بیشتری را پیش رو خواهیم داشت. هنوز ده ها دانشجو و فعال سیاسی در زندانند. هنوز فعالین کرد در زندانند. هنوز کارگران شرکت واحد و فعالین سندیکایی و دیگر فعالین کارگری در زندانند. ۵ تن از فعالین کارگری در سقز حکم زندان دارند. با وجود دادن مرخصی به برخی از فعالین سندیکا در ایام نوروز همچنان از سرنوشت منصور اسانلو اطلاعی در دست نیست.اما به نظر می رسد که در کنار دادن شعار کلی و جامع آزادی بی قید و شرط تمامی زندانیان سیاسی و فعالین حقوق بشر و فعالین کارگری باید مثل قضیه گنجی روی موارد مشخص زوم کرد. به نظر می رسد در شرایط فعلی باید برای آزادی وکیل شجاع پرونده ی قتل های زنجیره ای یعنی ناصر زرافشان فعالیتی دوچندان کرد. این امر بدین معنا نیست که آزادی دیگران کم اهمیت تر است و یا زرافشان مهم تر از آنان است . بلکه تنها شروع یک حرکت عینی و مشخص است که قطعا در زرافشان خلاصه نخواهد شد و به تک تک زندانیان سیاسی و کارگری خواهد رسید. اما شاید زرافشان برای شروع انتخاب مناسب تری به نظر آید.پس از امروز شروع می کنیم در مورد او در وبلاگ هایمان در نشریات دانشجویی حتی بر روی دیوار های شهر و دانشگاه و کارخانه می نویسم. روی صندلی های اتوبوس ها آزادی او و اسانلو را خواستار می شویم. برایش امضا جمع می کنیم. به خانه اش می رویم و شب شعر برگزار می کنیم. برایش شمع روشن می کنیم. و............... شما هم پیشنهاد بدهید!در نهایت با هم فریاد بر می آوریم که :اکنون نوبت آزادی زرافشان است.

اکبرگنجی بودن و به آینده اندیشیدن


گنجی از اوین به خانه بازگشت. در بهار اصلاحات رفته بود و حالا، در پایان زمستان اصلاحات بازگشته است! در فضائی بکلی متفاوت با دوران بازداشت خود بازگشته است. این فضا در اطلاعیه ای که یاران اصلاح طلب او در جبهه مشارکت صادر کرده اند، بیش از هر مطلب دیگری اکنون منعکس است. عرصه‌ها تنگ تر شده است. بر خلاف ظاهرا، نه بر اصلاح طلبان، که بر سرکوب کنندگان اصلاحات. لازم نیست این را فریاد کرد، خود عیان است! فصل جدیدی آغاز شده است که عمق آن بیش از سطح دوران اولیه اصلاحات است. حتما او هم به این فضای جدید می‌اندیشد. می‌شنود، می‌خواند و می‌بیند، پیش از آنکه شتابزده به میدان درآید. برای فضا و فصل جدیدی که در راه است باید آماده شد و همه توش و توان را یکجا جمع کرد. همه آموختند. همه آموختیم و آموخته را باید بکار گرفت. هر کس به قیمتی! او نیز به قیمت 6 سال زندان دشوار.

بدون شرح

20.3.06

تبريك عيد نوروز


سال وفال و مال و حال و اصل ونسل و تخت و بخت
بادت اندر شهرياري برقرار و بردوام
سال خرم فال نيكو مال وافر حال خوش
اصل ثابت نسل باقي تخت عالي بخت رام
حافظ
با درود هاي فراوان فرا رسيدن نوروز اين يادگار كهن كه ميراث نياكانمان است را به يكايك هم ميهنان عزيز و گرامي تبريك ميگوئيم و ارزوي سالي پر ثمر وسرشار ازموفقيت وصلح و صفا را براي تمام مردم جهان ارزومنديم به اميد اينكه در اين سال جديد
زندانيان سياسي از زندان رهائي يابند
تمامي مريضان بهبود يابند
اتش جنگ افروزي و جنگ فروكش كند
جهل و خرافه از جهان رخت بربندد
در جهاني كه زندگي ميكنيم كودكي گرسنه نماند و بخاطر زياده خواهي برخي انسانهاي سود جو هر شب با ترس از فرو افتادن يك بمب بر سقف خانه پريشان از خواب برنخيزد
همانطور كه با نوروز طبيعت نو ميشود دلها هم بهاري شود و با خانه تكاني قلبها هر چه كينه و دشمنيست دور ريخته شود
ودر اخرانسان و انسانيت در جهان معناي حقيقي خود را بيابد
با اميد به چنين نوروزي
هر روزتان نوروز نوروزتان پيروز
با سپاس فراوان
پاينده باد ايران
بهزاد پيله ور
مجيد كريمي
www.pilehvar.blogspot.com

11.3.06

بیانیه سه تن از زندانیان سیاسی/سپاسگذاری از فعالان حقوق بشر

بیانیه سه تن از زندانیان سیاسی/سپاسگذاری از فعالان حقوق بشر
باتوجه به قدامات جدی ،سازنده وانسانی همه کسانی که در دفاع از حقوق زندانیان سیاسی تلاش می کنندونظر به اهمیت این موضوع در شرایط فعلی و به ویژه که احتمال میرود رژیم شرایط رابرای زندانیان سیاسی سخت تر می نماید
نکاتی به شرح زیر تقدیم میگردد .
- آقای صادق نقاش کاراز طرف این نمایندگی را دارد که در اروپا مدافع حقوق قانونی ما باشد .
البته این نمایندگی موجب سلت مسئولیت دیگری نخواهد شد.
آقای کورش صحتی این مسئولیت را در آمریکا عهده دار خواهد بود -
- دسترسی به اخبار دقیق از وضع ما ، به ویزه در این شرایط خاص ، از طریق وبلاگ همرزممان آقای احمد باطبی ملاک خواهد بود .
ضمن اینکه از دوستان و نهاد های حقوق بشری که در درون و برون مرز ها که به این لحاظ در باره زندانیان سیاسی اطلاع رسانی میکنند ، سپاس گذاری می کنیم -
از آقای عماد الدین باقی به دلیل رسیدگی موثر وهمه جانبه مشکلات حقوقی و گرفتاری های خانواده های آنان به ویژه مسائل مربوط به وثیغه ، مالی ، و معرفی وکیل و ... سپاس گذاری میکنیم -
از همگان میخواهیم در باره زندانیان سیاسی اعدامی (به ویژه هفت اعدامی ) تلاش بیشتری مبذول دارند
زندانی سیاسی حشمت ال... طبر زدی
دانشجوی زندانی منوچهر محمدی
زندانی سیاسی اعدامی خالد خردانی

10.3.06

به بهانه روز زن

به بهانه روز زن
هنگامي كه در اكثرجوامع شرقي و غربي صحبت از زن ميشود.اكثر مردان والبته برخي از زنان به ياد جنس لطيفي مي افتند كه پاكدامن, عفيف, پرهيزگار, ناز, ملوس, گوگولي مگولي وبه قول معروف دلبري كامل است .بعضي از مردان هم اولين چيزي كه در مخيله شان ظهور ميكند سكس است و سريعا برهنه اين كالاي گرانبها را در ذهن خود مجسم ميكنند.زن در نگاه اغلب مردان ايراني يعني لطيفه. ضعيفه. مادري خانه نشين .معشوقه. گيرنده نفقه. ماشين توليد مثل. كنيز خونه يا سنگ صبور و گاهي نيز ميتواند با لغاطي همچون مدير داخلي خونه .وزير جنگ. افتاب مهتاب روشو نديده. منزل.اهل و عيال. لچك به سر .عليا مخدره و ياهمشيره خطاب شوند.
و در هنگامي كه پا را از گليم فراتر گذاشته واز بد روزگار زني لب به شكايت گشود لغاتي همچون پاچه رو ماليده, خراب, هرجائي ,فاحشه و...انتظارش را خواهد كشيد. حال در حالي اين لغات نثار زن ميشود كه بهشت موعود قرار است در زير پاي زن (مادر) قرار گيرد
متاسفانه در جهاني كه ما زندگي ميكنيم اكثر جريانات عقب مانده و ارتجاعي خصوصا در كشورهايي كه حكومتي بر پايه فرامين ما قبل تاريخ دارند همه روزه تعرضاتي سازمان يافته را نسبت به حقوق زنان شكل ميدهند تا از وجود نقش مستقيم زن در مسائل جاري روز و جامعه جلوگيري نمايند .كشور ايران هم با توجه به اينكه داراي ارتجاعي ترين نوع حكومت مذهبي در جهان ميباشدهمواره سعي در تحميل كردن يك اپارتايد نابرابر جنسي بر طبق فرمايشات مرد سالارانه پدر سالاربزرگ محمد و دين اسلام بر زنان ايراني داشته است .اين نوع از حكومت مردسالارهمواره سعي در حبس زنان در زنجير حقارت داشته و با توسل به تيغ برنده استبداد امكان دستيابي به جامعه اي برابر را به رويائي بدل ساخته است.در فرهنگ پوسيده و تزريق شده ايران كه عمري چندين هزار ساله داردو نوعي فرهنگ وارداتيست زن همواره در حاشيه قرار دارد كه البته در برخي موارد هم پا به صحنه گذاشته و تناسب و برابري را طلب كرده كه متاسفانه به شديدترين شكل سركوب شده است.اين فرهنگ غلط و زن ستيزدر طول قرني كه گذشت در دوران تحصيل از مدارج پايين تا سطح عالي به جوانان ايراني القا شده و حكومتهاي وقت در طول سالها در حفظ و حراست از اين فرهنگ كوشيده اند.به عنوان مثال سينماي ايران از بدو تاسيس و شروع كار تا كنون موضوع قتلهاي ناموسي را به دفعات به تصوير كشيده است موضوع تكاندهنده اي كه گاهي هنر پيشه مرد داستان زن يادختري را به جرم خيانت به قتل ميرساند و سالها در پشت ميله هاي زندان به خاطر حفظ ناموس انتظار ازادي را ميكشد وقتي هم كه ازاد شد گوسفند برايش قرباني ميكنند و ازاديش را جشن ميگيرند.يعني به عبارت ساده تر قتل ناموسي جزئي از همان فرهنگ تزريقيست كه در صورت وقوع, خوش غيرتي مردي را ميرساند و مشكل حادي نيست چرا چون به جزئي جدا نشدني از فرهنگ ايراني بدل گرديده و نظام حاكم هم سعي در تشويق به حفظ همين فرهنگ پوسيده وحراست از ان نموده است .
همانطور كه در اغلب خيابانهاي بسياري از كشور هاي اسلامي ميبينيم بر درو ديوار نوشته از پذيرفتن بانوان بد حجاب معذوريم يعني به عبارت ساده تر زنان تنها ميتوانند نوع ديكته شده حكومتي يا سنتي پوشش اجتما عي را بر گزينند
و انچه را كه از قبل به طور ديكته شده اجتماعي و سياسي موجود است را به عنوان پوشش انتخاب كنند يادر برخي مكانهاي عمومي در كشورهاي اسلامي همچون ايران تابلو هائي وجود دارد همانند از پذيرفتن بانوان بد حجاب معذوريم حال انكه خود همين ارزش گذاري حجاب و نوع پوشش با چه معيار و سنجش در چه دوره زماني انجام گرفته و متعلق به چه دوري است جاي شگفتي دارد. اغلب نوع پوشش اسلامي وبرترين ان كه چادر است متعلق به دوران صدر اسلام و شكل گيري حكومت اسلامي در عربستان است دوراني كه در ان اعراب دختران خود را زنده بگور ميكردند و يا به دلايل واهي زنان خود را به قتل ميرساندند در چنين دوره اي اسلام و فرامين ان از اين كشتار تا حدودي جلوگيري كرد ولي در عين حال تحميل نوع پوشش و چگونگي راه و رسم ازدواج و تعيين حقوق زن در جامعه و محدوديت ان را نيز به دنبال داشت. يعني به عبارت ديگر حكومت ايران كه سالهاست با شعار اينكه از ورود فرهنگ غربي به كشور ميخواهد جلوگيري كند خود مروج نوع ديگري از همين فرهنگ غربيست.
در ايران و شايد اغلب كشورهاي اسلامي فقر اجتماعي و فرهنگي سبب بروز نابساماني هاي اجتماعي از قبيل فحشا گرديده كه كشورهائي همچون دبي و عربستان وايران بوضوح گوياي اين فاجعه انساني هستند دختران جواني كه براي امرار معاش و تهيه اولين نيازهاي اجتماعي( خوراك پوشاك و مسكن) مجبور به تن فروشي و ورود در تجارت سكس هستند تجارتي كه در ان سرمايه اصلي جسم و جان دختركان معصوم و ببگناه است دختراني كه برخي هنوز به سن بلوغ نرسيده و نيازمند فضايي سالم براي رشد و تحصيل ميباشند. نوع ديگر همين تجارت سكس نوع شرعي و قانوني ان صيغه ميباشد در واقع كلاهي با پوشش شرع براي استفاده جنسي ازيك دختر و يا زن در جامعه اسلامي كه تنها با جمله زوجتك نفسي الاالمدت المعلوم و الا مهر المعلوم
(خودم را در زمان معلوم و با بهاي معلوم براي تمتع و لذت بردن تو قرار ميدهم )شروع شده و با پرداخت مبلغ ناچيزي براي نوع ديگري از سوئ استفاده جنسي پايان ميپذيرد. حدود چند سال قبل بود كه جرايد جمهوري اسلامي زمان دسترسي به يك زن روسپي (تن فروش) را در تهران هشت دقيقه اعلام كردو بنا بر فرمايش سردار طلائي هشتادو هفت درصد تن فروشي ميان زنان و دختران در ايران بنا بر دلايل اقتصادي و نبود امكانات برايردستيابي به كار و خدمات اجتماعي عنوان شد. اين خود در حاليست كه روزانه صدها دختر و زن ايراني و شرقي در همين كشورهاي اسلامي جهت عيش و نوش صاحبان سرمايه به فروش ميرسند كه دوبي و دارالمبارك گوياي عمق اين فاجعه انساني است .
قوانين اسلامي حاكم بر ايران و ديگر كشورهاي اسلامي گواه روشنسيت از تبعيض و نابرابري وتعرضات اجتماعي به حقوق زنان كه نوع علني انها عبارتند از
ديه يك زن طبق قوانين اسلامي نيمي از يك مرد است يعني زن از ديدگاه اسلام نيمي از مرد است
سهم زن در برخورداري از ميراث نيمي از سهميست كه مرد ميتواند دارا باشد
هيچ زني در ايران در انتخاب نوع پوشش ازاد نيست ووتنها ميتواند نوع ديكته شده مذهبي و دولتي را انتخاب نمايد
شهادت مرد در دادگاه برابر با شهادت يك مرد نيست
خط زدن زنان از پستهاي كليدي و اجتماعي همچون رياست جمهوري قضاوت ودادرسي
يك مرد ميتواند همزمان با چهار زن به طور شرعي ازدواج كرده و چهل زن صيغه اي را نيز در اختياربگيرد حال انكه سزاي زن خائن در ايران سنگسار است و يا قتل ناموسي انتظار ان زن را خواهد كشيد
البته سنتهاي پوسيده و ارتجاعي ضد زن به همين جا معطوف نميشود و ريشه ان را در خانواده ها هم ميتوان يافت به عنوان مثال در اغلب خانواده هاي سنتگرا دختر خانه به چشم موجوديست فرمانبر و مطيع كه صد در صد احساسي از ديد خانواده ندارد وتنها ميتواند عاشق كانديداي منتخب خانواده خصوصا پدر شود و با ان فرد ازدواج نمايد
دختر در خانه حق انتخاب اينده و سرنوشت را ندارد و تنها ميتواند نوع تحميلي از سوي خانواده را برگزيند
مادر اغلب زن دلسوز و فداكاريست كه صبح تا شام ميشويد ميروبد و در مطبخ به پخت و پز مشغول است گاهي هم با گلدوزي بافندگي يا خياطي در خانه كمك خرجيست براي خانواده
در اغلب خانواده هاي ايراني خوشگذراندن و مهماني رفتن براي يك دختر فاجعه اي است هولناك كه حاكي از فساد دختر دارد واي به حال اينكه دختر روزي با جنس مخالف بيرون رفته يا به مصاحبت نشسته باشد
پسر در خانواده كمك حال خانواده خصوصا خانواده هاي كم درامد خواهد شد در حالي كه معيار انتخاب دختر نوع وميزان جهاز و سند پشت قباله خواهد بود
فشار براي ازدواج با كسي كه مورد علاقه دختر نيست و سرانجام ناخوشايند طلاق كه امار در ايران خود گوياي اين مهم است
پسران در ايران تا پاسي از شب گذشته ميتوانند در خيابان باشند ولي براي دختر نه تنها ممكن نيست كه فضاي موجود در جامعه و جو موجود نيز محيط سالمي را براي گشت شبانه نميتواند مهيا سازد كه باز هم اخبار بالاي تجاوزات جنسي درايران خود گواهيست بر اين ادعا
در ايران شيكپوشي و الامد بودن ممكن است پاي دختر و يا زن را به مفاسد باز كند و يامتحجرين مذهبي بر صورت و يا بدن ان دختر و يا زن اسيد بپاشند.
متاسفانه در اغلب كشورهاي مذهبي خصوصاايران پيشرفت خوشي و شادماني به معناي بي بندو باري جا افتاده و سنتگرايان همواره و با توسل به زور سد راه ان ميشوند بدون در نظر گرفتن اين مهم كه جامعه جوان در صورت وجود فضاي مطلوب و ازاد ميتواند زمينه رابراي رشد و تحقق خواستهاي جامعه فراهم اورد. تاسف بار است وقتي جامعه جوان ايران به فضاي ماتم زده بدل شده كه حتي از داشتن كوچكترين ازاديهاي اجتماعي محروم است و معيار و سنجش حدود ازادي فرامينيست بجا مانده از چهارده قرن قبل كه نميتوان معياري در دنياي امروزي برايشان يافت. ولي تقريبا از همان روزي كه تحميل اپارتايد جنسي به زن شكل گرفت جنبش رهائي طلبي و برابري خواهانه زنان هم شكل گرفت جنبشي متشكل از زنان ومردان مترقي كه ساليان سال است در رفع اين تبعيض جنسي ميكوشند ودر اين راه چه بسيار انسانهائي كه از جان ومال خود گذشته اند تا شايد بتوان فضاي بهتري را براي تنفس پديد اورد و زنجيرهاي هر نوع تبعيض را در جهان پاره كرد وجوي سالم براي نسلهاي بعد پديد اورد تا درروند تكامل, بشر به ارزوي داشتن جامعه اي سالم و برابر دست يابد. ياد تمام رهروان ازادي گرامي و جاي رفتگان سبز
بهزاد پيله ور

به سرخي خون

به سرخي خون
...وخون اغاز و پايان توست
وخون است و خون,
تمامي لاله ها در خون خفته اند و تو هنوزتشنه اي
لوله ارتجاع سياهت را برشقيقه ام نهاده اي
شنيدن اه مرا به انتظار نشسته اي
چشمان مرا بسته اي اما تورا ميبينم
چهره كريه تو را حس ميكنم
چشمانت سالهاست كه بسته اند
فرمانبري, مطيعي عمله شيطاني دستور از بالا داري
بكش ميكشي امربري بي قيد و شرط
ماموري ومعذور
وخون جرعه جرعه ميطلبي
جوشش ابدي خون هابيل ها تو را سيراب نخواهد كرد
جهان شمول است كشور, شهر, دانشگاه, بيمارستان و زندان نمي شناسد
دوست و اشنا پير و جوان زن و مرد ندارد
فقط بكش و بكش
و خون است و خون
يكسره سرخ سرخ به سرخي لاله هاي وطنم
البته نوشنده از خون ميترسدازطغيان
از سرانجام خونها
از اينكه مشتي خواهيم شد
با پنبه سر مي برد در خفا در گوشه اي كنار ان رود
نيمه هاي شب جوخه ها, اعدام
بدور از چشم انظار
پنهان همچون خفاشي خون اشام
خون لاله هاي وطن را مي مكد
اواستبداد سياه ,ارتجاع حاكم است
اصلا اين او كيست
اجنبي است , تحميل شده تزريق شده
منتصب است راي مردم به او منفي است اما او هست
جمهوري است ديكتاتوري معنا ميشود
مهره اي است از پيش تعيين شده چون ماري سياه از استبن سر بر مي اورد
ظاهري اراسته دارد,اما زالو صفت
قداست معنا ميشود
خون من و ما را مي مكد خون وطنم را مي مكد
براستی تو كه هستي اي غريبه
اي اقليت, اقليت, اقليت ,اين همه خون بس نيست
اي اغاز و پايانت خون
سرانجام زمان صفر مرگ فرا ميرسد
به ازادي خواهم رسيد
چشمانم بسته است ولي از درون ميبينم
گروهي مي ايند با عجله گوئي ميراثي به انها نرسيده طلبكارند
تند تند حكم خوانده ميشود و
اتش, اتش, اتش
و تو ميائي و ميچكاني
امر به چكاندنت ميكنند
اخر روح سرخم ازاد ميشود سبكبا ل همچون بيرق سرافراز وطنم
به اهتزاز در ميايم و تو خرسندي از خوش خدمتي به اربابت
غلامي حلقه به گوش ومن بالا ميروم ارام و سبك نعش خودم را ميبينم كه بر دوش هزاران لاله نورسيده وطنيست
فرياد كنان به خونخواهي بر خواسته اند
از هرقطره خونم هزاران لاله ميرويد و سراسر وطنم لاله گون خواهد شد
به سرخي خون
مجيد كريمي فعال دانشجوئي
از زندانشهري در تركيه
Tel:90_555_355_2186

5.3.06

.: نامه يك پناهنده به دنيا: :.

نامه يك پناهنده به دنيا:نامه يك پناهجوي ديروز بي پناه امروزاز زندان شهري به نام بيلجيك :به رئيس سازمان ملل متحد و رئيس سازمان ملل يوان تركيه انكارا و تمام ازاديخواهان وازاد انديشان جهان و تمام سازمانهاي مدعي دفاع از حقوق بشر
خيلي محكم وصريح بيان ميكنم كه ادم و حوا(اجدادبشري)فقط به جرم خوردن ميوه دانستن از درخت فهم ودانش در سالهاي اوليه خلقت از بهشت رانده شدند و به هبوط اجباري در زمين تن در دادند. فقط به جرم دانستن.و اينك بعد از سالها من وارث جرم پدرم هستم .مجرم به جرم دانستن .اولين روزي كه پا به سازمان ملل( يوان) تركيه گذاشتم ودردهاي خود و ظلمي را كه بر من رفته بود خدمت وكيل محترم بيان نمودم با خود انديشيدم بالاخره جائي پيدا شد كه انسانهاي از بنداستبداد رسته حرف خود را بزنندودرد خود رابيان كنند اما غافل از اينكه وكيل مربوطه نه تنها حامي اينجانب نميباشد بلكه عليه من و تمام پناهجويان ميباشد
كه اين امر به تجربه به بنده و تمام دوستان ثابت شده است و بيشتر انسان راياد بازجوهاي زندان مياندازد
.باري ماهها از اين ملاقات شيرين و فراموش نشدني گذشت و من همراه تعداد زيادي از عزيزان هموطنم در زندان شهرهايمان محترما در حبس به سر ميبريم . بدون هيچ گونه كاري بدون هيچ پشتوانه اقتصادي وبه نوعي زندانياني شبيه زندانيان القاعده در جزيره گوانتاناموا در كوبا-تحت نظارت كامل بدون هيچ كمك اقتصادي و حتي اجازه كار . در اين مدت نه دردي از من دوا شد نه مشكلي از مشكلات من كاسته شد بلكه بر عكس روز به روز هم بر دردهاي روحي ورواني من افزوده شد .مضافا درد كليه را كه از دوران بازجوئي به يادگار دارم را به ان اضا فه ميكنم كه در حال حاضركار را به جاي باريك كشانده كه از بيان ان خودداري ميكنم . در اين احوال هر روز اخبار و تهديدات نگران كننده اي هم از ايران به دستم ميرسيد.كه بدترين انها خبر الودگي تنها برادرم به بيماري هپاتيت در بيمارستان دولتي امام خميني به دستم رسيد كه بر اثر تزريق خون الوده در اين مركزدرماني ميباشدكه اين جديذترين ضربه عمال رژيم بر پيكر مجروح خانواده من بود .در همين حال بعد از ۸ ماه يائس و اميد به دادگاه مجددسازمان ملل (يوان) فراخوانده شدم در حين مصاحبه بازجوئي ,من وضعيت بد روحي و جسمي خود را بيان نمودم و ازمسئولين مربوطه تقاضاي كمك پزشكي نمودم ولي متاسفانه هيچ توجهي به من حتی به عنوان يك انسان ننمودند.و چند روز پس از اين بازجوئي دردناك خبر جالب استيناف بنده در يك پاكت زيبا ودر غروبي غم انگيز به دستم رسيد .مات شدم درهم شكستم چگونه باور كنم تنها حامي و ياوري كه ميشناختم مرا به حال خود رها كرد-همچون تخته پاره اي روي اقيانوس .نميدانم چه كنم چه بگويم اصلا جواب نامه را بنويسم يا نه مدت ۱۵ روزاز رسيدن نامه استيناف ميگذرد و من جرات نگاه كردن دوباره به ان را ندارم.شما بگوئيد اقاي دبير كل سازمان ملل.شما بگوئيد اقا و يا خانم رئيس سازمان ملل (يوان) انكارا. تركيه:.شما بگوئيد اي انسانهاي ازاده وازادانديش: .شما بگوئيد من وامثال من چه كنيم: به علت مشكلات سياسي با رژيم حاكم نه راه به عقب داريم و به علت مشكلات اقتصادي نه راهي به جلو .تكليف ما چه ميشود ايا كسي پاسخگوي من و امثال من ميباشد ايا كسي فرياد مارا ميشنود من از شما نه به عنوان يك پناهجو بلكه به عنوان يك انسان ميپرسم من چه كنم من وامثال مرا ياري دهيد اي انسانها.اما در خاتمه سخني با رئيس محترم سازمان ملل( يوان) انكارا-تركيه دارم. شما كه درانتهاي نامه پر مهر استيناف اينجانب امضاي زيبائي نموده ايد و مشكلات وگفتار مرا رد نموده ايد و مرا پناهنده نميشناسيد به شما ميگويم اگر شما هم يك روز- فقط يك روز به صورت ناشناس به زندان شهر ما بيائيد و ميهمان اينجانب شويد(البته خرج راه و خورد وخوراك با خود شماچون اينجانب هيچ كار ودرامد و يا كمكي ندارم.)بله اگرفقط يك روز ميهمان اينجانب شويد و زندگي دردناك مرا و سايرپناهجويان زندان شهرها را از نزديك لمس كنيد تناقض در گفتار كه سهل است دچار تناقض در پندار-كردار-ديدار-شنيدار نيز خواهيد شد.اگر قبول نداريد يك روز فقط يك روز قدم به زندان شهرهاي ما بگذاريد انوقت گفتار متناقض مرا تصديق خواهيد كرد
.صحبت از پژمردن يك برگ نيست
واي-جنگل را بيابان ميكنند
دست خون الوده را در پيش چشم خلق پنهان ميكنند
هيچ حيواني به حيواني نميدارد روا انچه اين نامردمان با جان انسان ميكنند......................................................................
مجيد كريمي
شمع نو
TEL:0090_5553552186

مكتوب زندان .مجيد كريمي


مكتوب زندان
دنياي زندوني ديگه ديوار نيست
:قديمي هاميگفتند
دنياي زندوني ديواره- زندونی ازديوار بيزاره
وچند سال بعد دوباره و دوباره باز هم زنداني سياسي و باز هم بند
ولي امروز ديگه دنياي زندوني ديوار نيست - دنيای زندوني امروز شكنجه است - ضجه است
.درد است-گريه واشك وناله هاي نيمه شب ونهايتا سكوت وفراموشي است
; اري برادر - رفيق - دوست - همرزم -همسنگر-هم قلم-اهل سياست- اهل دل-اصلا انسان
دنياي زندوني امروز فراموشي است
مبارزاي اونور حصار ميگن : ما با مرده ها فرقي نداريم-مرده ها رو روشونو خاك ميريزن ما رو
! دورمون
ولي من ميگم. نع
اي مبارز -اي مجاهد -اي استبداد ستيز تو هميشه وهميشه زنده و پويادرقلب تمام ازادگان
جاي داري و زنده اي و پرچمدار مبارزه با استبدادي
خاموش نيستيم-اهل حصار را فراموش نميكنيم -زبان گويای انانيم و براي ازادي انها قلم
.ميزنيم
ا ري اين است انديشه من - قلم و زبان زنداني باشم - فرياد رساي مبارزان عليه استبداد
اصلا
رسالت من مبارزه و ياري مبارزان راه ازادي است. وظيفه من قيام عليه -زر و زور و تزوير-است
برادر-رفيق -مبارز -اهل هر حزب و گروه سياسي اي كه هستي يك دقيقه فقط و فقط يك
دقيقه از وقتت را به زنداني فكر كن
همين الان كه اين مكتوب را ميخواني هر كاري كه داری كنار بگذار و فقط يك دقيقه به زنداني
سياسي و اسير بند فكر كن-اصلا بيا از همين امروز تصميم بگيريم هر روز به ياد زندانيان سياسي يك دقيقه سكوت كنيم -وفقط يك دقيقه در روز به اونوري ها فكر كن
-به اسيري كه همين حالا كه من وتو راحت وبي خيال بسرميبريم هرلحظه انتظار طناب دار
واعدام را ميكشد
-به اسيري كه نيمه هاي شب شكنجه گران براي احوال پرسي به سراغش ميايند
-به اسيري كه دمدمهاي صبح ناله وفرياد اعتراض همرزمانش را پاي چوبه دار ميشنود
-به اسيري كه اسمان ابي را از پشت ميله هاي سرد وسربي قفسي به نام زندان ميبيند
به اسيري كه مقاومت ميكند و نع ميگويد- چون نع ميگويم پس هستم
به اسيري كه به پرواز كبوتران بر فراز زندان حسرت ميخورد-حتي ديدن كلاغان سياه بر
در و ديوار زندان
-به اسيري كه در حركت دوراني مرگبار حياط زندان به همه فكر ميكند الا خودش
-به اسيري كه در زير شكنجه جسمي و روحي به ناگاه صدای مادر .خواهر.وهمسر خود را
ميشنود و ميفهمد كه تنها نيست
-به اسيري كه حسرت ازادي و امدن به زنداني بزرگتر به نام ايران را دارد-اري زنداني بزرگ به نام ايران
ايران امروز ما زنداني استبداد است
اري به او فكر كن به زنداني كه هر لحظه برايش دنيائيست
-به اوئي كه به استبداد نع گفته است و اكنون اسير و زنداني اوست
اري برادر -هموطن -ايراني-ازاده- به زنداني سياسي فكر كنو در جهت ازادي او و رهائي ايران قيام كن
به ياد تمام ازادگان و ازاديخواهان اسير بند استبداد
مجيد كريمي
شمع نو
ليسانس علوم سياسی
tel:0090_5553552186
email:new_kandil@yahoo.com

3.3.06

خوش امديد

با درود فراوان
به وبلاگ من خوش امديد
جهت مرور مطالب فقط كافيست بر روي مطلب و يا صفحه مورد نظر كليك كنيد
سپاسگذارم
پاينده باد ايران
بهزاد پيله ور
:تلفن تماس
001_416_904_3980
:ايميل مستقيم
behzad_pilehvar@yahoo.co.uk

2.3.06

سقوط تا بي نهايت

سقوط تا بي نهايت
زمان حاضر عصر ارتباطات و تكنولوژي و زماني است كه انقلاب انفورماتيك و دستيابي بشر همه روزه به صنعت وفناوري نويني خود باعث شده كه جهان به دهكده كوچكي تبديل گردد كه انسانها فاصله هاي دور را رفته رفته نزديك ميكنند و به واسطه وجود فناوري نوين عصر ارتباطات ميتوانند با اداب و رسوم فرهنگ و نوع تفكر يكديگر اشنا شوند اين تبادل فرهنگي خود از سوي ديگر باعث رشد تعالي خبررساني و بوجود امدن انديشه هاوتفكرات سازنده وزمينه را براي نقد و بررسي در موردتفكرات و فرهنگهاي ساير اقوام و ملل مهيا ساخته است در ايران حاكمان و جباران زمان و اين خود كامگان باناديده گرفتن تمام حقوق طبيعي انساني افراد جامعه وبدون توجه به روند پيشرفت و تكنولوژي راه نيستي راپيش گرفته و به جاي حركت به جلو با بك عقبگرد تاريخي نه به ۱۴۰۰سال قبل و دوران صدر اسلام كه مسيري دربينهايت را برگزيده اند .
ناكارامدي و بي كفايتي اين رژيم در طول ۲۷سال گذشته و حمايت از ديگرگروههاي بنيادگراو اشوب طلب بر هيچكس پوشيده نيست. دراين نظام همه چيز بر پايه اسلام ورهبر جامعه اسلامي كه همان ولايت فقيه يا به عبارت ديگر ولايت مطلقه فقيه باشد خلاصه ميگردد چنانكه كوچكترين نقدي به ولايت به معناي محاربه با خدا و اقدام در جهت براندازي حكومت اسلامي تلقي ميگردد .
دردين هيچ اجباري نيست...
لا اكراه في الدين
اين جمله كه تاكنون شايد هزاران بار در اغلب كشورهاي اسلامي مورد نقد و بررسي قرار گرفته شايد بتواند در يك جامعه سكولار و برابر اجرا شود ولي به طور حتم در جامعه اي مذهبي كه متوليان مذهب رسمي بر ان حكومت ميكنند تئوري خطرناكيست كه به قيمت جان هزاران انسان دگر انديش تمام خواهد شد.
اين مهم را رژيم جمهوري اسلامي در طول حيات خود به اثباط رسانيد. حال انكه در بخشي از قران كه در مورد كفار و پيامبر و عملكرد مسلمين در برابركفار است امده بگو:
اي كافران آنچه را شما ميپرستيد من نميپرستم و نه شما آنچه را من ميپرستم ميپرستيد و نه من هرگز آنچه را شما پرستش كرده ايد ميپرستم و نه شما آنچه را كه من ميپرستم پرستش ميكنيد؛ حال كه چنين است آيين شما براي خودتان و آيين من براي خودم . (سوره كافرون)اما اخلاق و رفتار و عملكرد رهبران رژيم اسلامي نوع ديگريست به عنوان مثال يكي از تئوريسين هاي همين نظام اسلامي و مخترعين ولايت فقيه در مورد دعوت به اسلام ونوع تبليغ اينگونه شرح ميدهد كه دعوت نبايد توام با خشونت باشد و به عبارت ديگر دعوت و تبليغ نمي تواندتوام با اكراه و اجبار باشد ...اصل رفق .نرمي.ملايمت و پرهيز از خشونت واكراه و اجبار راجع به خود ايمان جزئ اصول دعوت اسلامي است. قران خلاصه منطقش ان است كه در امر دين اجباري نيست براي اينكه حقيقت راه هدايت و رشد روشن وراه غي و ضلالت هم روشن. مرتضي مطهري( سيري در سيره نبوي
يعني به عبارت ساده ترهر كس اسلام اورد راه رشد وهدايت را برگزيده و هركس كه از قبول اسلام سرباز زد
راه ضلالت را بر گزيده است. در سالهاي اوج سركوب مخالفان نظام اسلامي و صدور فرمان قتل عام زندانيان سياسي خميني تاكيد ميكند كه افرادي كه هنوز بر موضع خود هستند حكم محارب با خدا را دارند و بايد سريعا از ميان بروند. كه البته صدور فرمان قتل عام هزاران انسان بيگناه فقط به خاطر داشتن عقايد خاص ومتفاوت با مذهب رسمي براي ولي فقيه و همچنين مجريان ان بسيار راحت است چرا كه خداوند در قران ميفرمايد
وقتي ماههاي حرام پايان گرفت مشركان را هر جا يافتيد به قتل برسانيد؛ و آنها را اسيرسازيد؛ و محاصره كنيد؛ و در هر كمينگاه بر سر راه آنها بنشينيد هرگاه توبه كنند و نماز را برپا دارند و زكات را بپردازند آنها را رها سازيد؛ زيراخداوند آمرزنده و مهربان است . (توبه ايه۵)
با يك بررسي ساده ودر همين مطلب كوتاه ميتوان دريافت كه نميتوان نظامي را بر پايه و اساس كتاب و فراميني قرار داد كه بند بند هر كدام از ان روايات واحاديث خود انسان و خصوصا مجريان ان را دچار شك و ترديد ميكند .شايد دين در نوع خود بتواند انسان را از لحاظ روحي و قلبي تخليه نمايد و بطور كاملا شخصي وذهني براي اغلب مردم عام مفيد باشد اما مسلما در ساختار يك حكومت ميتواند فجايع خونبار و غير قابل جبراني به بار اورد .مردم ايران و در كل كشورهاي مذهب زده و سنتگرا در طول چند دهه گذشته نمونه هاي بارز و اشكار ان را به دفعات به چشم خود ديده اند. وقايعي همچون كشتار مسلمانان در بوسني و هرزگوين .يازده سپتامبر. صحنه هاي دلخراش جدا كردن سر انسان زنده اي از بدن در عراق.رفتار رقت انگيز طالبان با زنان.وقتل عام دگر انديشان و فعالين سياسي در ايران وبسياري موارد ديگر در سطح جهاني خود گوياي عمق فاجعه انساني است كه از سوي افراطيون مذهبي به مردم جهان تحميل گرديده.
در طول چند ماه گذشته و پس از شكست بي چون و چرا ي مسير اصلاحات در ايران و به پشتوانه مضحكه انتخابات محمود احمدي نژاد به سمت رياست جمهوري از سوي بنيادگرايان برگزيده شد.
احمدي نژاد يا به عبارت ديگر الت دست ولايت فقيه براي انحصاري كردن صد در صد قدرت در ايران از جمله افراديست در نظام اسلامي كه زمان از ۲۲ بهمن ۵۷ تاكنون برايش تغييري نكرده و ميپندارد كه هنوز هم ميتوان با گرفتن ژستهايي همچون رجائي وبا خوابيدن بر روي زيلو و حصير ملت باران ديده ايران را خام كرد ويا با دادن شعارهاي خميني گونه وروشن سازي نفت ميتواند مردم ايران را دوباره در روياي گرفتن پول نفت و خدمات دولتي رايگان فرو برد.
بدتر ازهمه ازسرشور و شوق انقلابي در خيال ميبيند كه هنوز حزب الله هم الغالبون است و حدود بيست ميليوني جوان انقلابي براي چشيدن طعم شهادت اماده اند و اگر هم شهيد شدند عند ربهم يرزقونند (شهدا نزد خداوند روزي ميگيرند )و از ايشان توقعي ندارند. متاسفانه وقتي رياست جمهوري يك كشور انقدر سبك عقل وساده لوح باشد كه در مقابل ميلياردها بيننده و شنونده در سطح جهاني ارزوي از ميان رفتن كشوري را ميكند يا كشتار ميليونها يهودي را در جنگ جهاني دوم افسانه ميخواندودر انتها دنيا رابه پذيرفتن انچه خودش به ان اعتقاد دارد فرا ميخواند نميتوان توقع داشت كه در گوشه ديگري از جهان (دانمارك) اعتقادات ان فرد و هزاران انسان هم فكر و هم عقيده اقاي رئيس جمهور بنيادگرا به تمسخر و مضحكه گرفته نشود.
تازه پس از انكه با توجه به ازادي بيان و مطبوعات و معناي كلي دموكراسي ان نشريه به چاپ كاريكاتورها دست زد. عده اي سفارت كشور دانمارك را در ايران و بسياري ديگر از كشورهاي اسلامي به اتش كشيدند چرا چون انگار در دنيا فقط يك قانون وجود دارد و انهم به اتش كشيدن و سوزاندن و به زور به مقصود رسيدن است. حال انكه گويا در سرتاسر اين ممالك اسلامي يك انديشمند واقعي كه بتواند اقاي كاريكاتوريست و نشريه دانماركي را با دليل و برهان مجاب كند كه اشتباه كرده اند وجود ندارد همانند كتاب ايات شيطاني به قلم سلمان رشدي كه امام مسلمين در ساده ترين راه ممكنه حكم ارتدادش را صادر كردو با قران هم كه استخاره كرد امده بودهر كجامشركان را يافتيد گردن بزنيد (سوره محمد ايه ۴ ) پس دستور پيگرد و قتل نويسنده را صادر كرد.كه خوشبختانه به اين مهم دست نيافت وزيارت اهل قبور نصيبش شد.
باري عزيزان انچه در جهان روي ميدهد علت و معلولي دارد و متاسفانه يكي ازدلايل عقب ماندگي كشور در مسائل اقتصادي و چه بي ارزش و اعتبار شدن ايران متاسفانه در مسائل سياسي و ديپلماسي ريشه در نظامي دارد كه برپايه تئوري نافرجام حكوت اسلامي بنا گرديده و باز هم صد افسوس كه اينان به ظاهرو به پشتوانه اربابان سرمايه , خود را در جهان به عنوان نماينده ميليونها ايراني معرفي ميكنند.اميدوارم كه روزي همه انسانها در سراسر دنيا تنها به يك اصل اعتقاد, ايمان و باور داشته باشند كه انهم اصل مهرباني احترام و
مهمتر از همه اصلانسانيت و صلح و صفاست.
در پايان قطعه شعري را از حافظ به شما تقديم ميكنم
داني كه چنگ و عور چه تقرير ميكنند پنهان خوريد باده كه تعزير ميكنند
ناموس عشق و رونق عشاق ميبرند
عيب جوان و سرزنش پير ميكنند
جز قلب تيره هيچ نشد حاصل و هنوز
غافل در اين خيال كه اكسير ميكنند
گويند رمز عشق مگوئيد و مشنويد
مشكل حكايتيست كه تقرير ميكنند
ما از برون در شده مغرور صد فريب
تا خود درون پرده چه تدبير ميكنند
تشويش وقت پير مغان ميدهند باز
اين سالكان نگر كه چه با پير ميكنند
صد ملك دل به نيم نظر ميتوان خريد
خوبان در اين معامله تقصيرميكنند
قومي بجد و جهد نهادند وصل دوست
قومي دگر حواله به تقدير ميكنند
في الجمله اعتماد مكن بر ثبات دهر
كاين كارخانه ايست كه تغيير ميكنند
مي خور كه شيخ و حافظ و مفتي و محتسب
چون نيك بنگري همه تزوير ميكنند
بهزاد پيله ور