19.2.08

حمله و ضرب و شتم پیمان عارف توسط اوباش وابسته به حکمتیستها

پریروز در میان بهت دانشجویان دانشکده حقوق دانشگاه تهران، "اوباش چپ نما" جلوی بوفه دانشکده به سویم حمله آورده ،در اقدامی هماهنگ شده با نیروهای انتظامات و حراست دانشگاه و در کنار سکوت معطوف به رضایت ایشان، به ضرب و شتمم پرداختند! مطلب زیر را در همان ساعت اولیه پس از این رخداد تلخ نگاشتم اما بنا به خواست بسیاری از دوستان از انتشار آن خودداری کردم تا مبادا سطری در عصبانیت و فضای هیجانی نگاشته بوده باشم! اکنون پس از حدود ۴۸ ساعت و در فضای کاملا بدون تنش و هیجان زدگی ذهنی ام به بازخوانی سطور پریروز پرداخته، با حذف برخی قسمتها آن را منتشر میسازم. این رخداد و به ویژه فاعلان آن را بسیار حقیرتر ، غیر جدی تر و مشکوکتر و در عین حال "روان گردیده" و پریشان حال تر از آنی میدانستم که بخواهم حتی فعل شنیع شان را بازتاب داده، پاسخشان دهم، لیکن شب گذشته یکی از روشنفکران اتفاقا چپگرا که شفاها رخداد اتفاق افتاده را شنیده بود، در تماس ساعت ۱۱ شبش با من مصرانه بازتاب دادن امر را خواستار شد و به خاطر آنچه که آینده چپ در ایران مینامید، شناخته شدن این افراد و طرد ایشان از فضای سیاسی-دانشجویی را امری بینهایت پراهمیت میدانست! به دلیل احترام ویژه ای که در حق این روشنفکر "روزی تروتسکیست" و امروز "سوسیال دموکرات" قائل هستم، خواسته اش را اجابت میکنم. و اما حکایت جنبش انصار حکمت:
حدود یک ساعت پیش (حوالی ساعت ۱۶) پس از چند ساعت کار کتابخانه ای و ریسرچ در مرکز اینترنت دانشکده حقوق دانشگاه تهران برای استراحتی چند دقیقه ای به بوفه دانشکده رفتم. لیوان چایی در دست گرفته،سكوي جلوي بوفه را براي نشستن و نوشيدن چايم انتخاب نموده، سر پايين مشغول نوشيدن چايم هستم كه به يكباره سايه هيكلي را بر فراز خويش حس مينمايم. تا ميآيم سرم را بلند كنم ضربات مشت است كه از سوي هيكل نثارم ميشود! هاج و واج مانده ام از اين توحش كه سردسته گروهكي كه "هيكل" متعلق به ايشان است پيش ميآيد و به سان تمام سليتگان ديگر دهان كثيف به دشنام ميگشايد!!! پس از آن نوبت "نوچه" است كه پيش بيايد و مشتي حواله سازد و.....! "نوچه" بیچاره آخر به تازگی فاصله کاملا نزدیک "سلطنت طلبی" تا "حکمتیسم" را بر سر راه دانشگاه علامه تا دانشگاه تهران پیموده است و کوروش مدرسی به جای "هخای عزیز" نشانده......
آري امروز در وسط داشكده حقوق جمعي از اعضاي گروهك حكمتيست مورد حمله و ضرب شتمم قرار دادند! اشتباه نشنيده ايد. آنها بسيجي يا انصار حزب اللهي نبودند. انها لايه اي از گروهك ماركسيست-حكمتيست دانشگاه تهران بودند كه اتفاقا توسط آن لايه ديگر كه هماكنون در زندان و بازداشت به سر ميبرند به عنوان جرياني مشكوك به وابستگي به نهادهاي امنيتي شناخته شده به همگان توصيه به دوري از ايشان مينمودند.
دلم گرفته است در اين عصر پاييزي. مدام دارم از خودم اين سوال را ميپرسم كه آيا اينجا دانشگاه است و محل اجتماع و تعامل فرهيختگان جامعه؟!!! يا كه طويله است و بازار مكاره؟
آخر بليه چپ چه بود كه چونان بختك بر سر جامعه دانشجويي فرود امد؟ ما كجاي تاريخ ايستاده ايم؟ خوشحال بوديم كه ديگر شمايل انصار حزب الله را در برابرمان چند سالي است نميبينيم. اما خود دشمن خويش بوديم و انصار حزب الله در درون خودمان ريشه دوانده بود. متاسفم براي جامعه دانشجويان سياسي كه چنين سياست را منحط و حقير و فرومايه كرده اند!!! سالها پيش وقتي اعتراض كيميايي را ميديدم تاسف خورده بودم كه چرا كارگردان، سياست ايراني را چنين فرومايه و منحط تصوير نموده است. اما اكنون تصويري كه از ذهنم در اين دقايق دست بر نميدارد، تصوير "جنگ خروسها"ي اعتراض است!
داستان ساده بود امروز. ظرف چند دقيقه اتفاق افتاد. ۳ تن از لمپن-حكمتيستهاي مشكوك به همكاري با نهادهاي امنيتي (كه از خوشمزگي زمان، وقتي وزارت اطلاعات داشت همه دانشجويان چپگرا را در تور بزرگ امنيتي خويش جمع آوري ميكرد، به اين طيف ۳،۴ نفره حتي "تو" نيز نگفت) به نامهاي پيام شاكر، كيانوش بوستاني و پريسا نصرآبادي (آخر رسم جاهلي اين است كه جاهلان را سليتگان بايد همراه شوند)، به سویم حمله آورده در ميان بهت و يخزدگي اندك دانشجوياني كه امروز در اين دانشكده حاضر بودند، حقیر را مورد ضرب و شتم قرار دادند!!!
فعلشان کاملا شنیع و شرمآور بود اما من بسیار حقیرتر از آنشان میدانم که بخواهم "مقابله به مثل" کنم! آخر غیرجدی ترین و لمپن ترین و مشکوکترین طیف دانشجویان چپ نما که حتی از نظر نهادهای امنیتی نیز آنقدر لمپن و غیر جدی بودند که به گاه توراندازی گسترده امنیتی در حق جمع محدود و شناخته شده دانشجویان چپگرا ، امنیتیون حتی حاضر نشدند وقت خود را برای ایشان (بخوانید گروهک فشار سرخ) تلف نموده ، به بازجویی شان بخوانند......
بگذریم. حکایت این روزهای جنبش دانشجویی حکایت مستمر درد است و رنج و یاس!

No comments: